دکتر احمد شعبانی| عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع)
1395/12/30
تعداد بازدید:
یکی از اقداماتی که قرارگاه پدافند اقتصادی سازمان پدافند غیرعامل کشور بهمنظور تبیین و الگوسازی علمی اقتصاد مقاومتی و دفاع اقتصادی انجام داده است، برگزاری سلسلهجلسات گفتوگومحور دفاع اقتصادی است که با حضور استادان و صاحبنظران در حوزههای مختلف اقتصادی صورت پذیرفته است. در ادامه، گزیدهای از مباحث دکتر شعبانی را که در مجموعۀ اول این نشستها ارائه شده است، از نظر میگذرانیم.
عرضه کالاهای اساسی در اقتصاد به دو عامل عمده تولید داخل و واردات بستگی دارد. برای تولید داخلی کالاهای اساسی که بخش عمدهاش کالاهای کشاورزی است و مواد غذایی را تشکیل میدهند، طبیعتا باید سرمایهگذاری مناسب و کافی و استفاده کامل از ظرفیت تولید کشور در بخش کشاورزی صورت گیرد تا عرضه به قدربارۀ نیاز باشد و بتواند امنیت غذایی و تأمین کالاهای اساسی را برای کشور فراهم کند. طبیعتا وقتی که شما میخواهید تولید را توسعه دهید فرقی نمیکند چه تولیدات کشاورزی باشد و چه تولیدات غیر کشاورزی، باز هم آورده بخش خصوصی اندک است. باید منابع بانکی وجود داشته باشد که در اختیار تولید و سرمایهگذاری قرار بگیرد. قهرا وقتی که نرخ ارز با سرعت بالایی مثلاً از ۱۰۵۰ تومان شیفت میکند به بالای ۳۰۰۰ تومان، منابع ریالی که تولیدکننده نیاز دارد تا پروژه خود را تأمین کند و یا آن ریالی که باید در اختیار داشته باشد تا آنرا به ارز تبدیل کند و بتواند مواد اولیه، ماشین آلات و تجهیزات مورد نیاز خودش را وارد کرده و تولید خود را انجام دهد؛ به صورت دفعی سه برابر میشود؛ اینجا اجتناب ناپذیر است که باز بخش خصوصی و تولیدکننده و کشاورز بتوانند از منابع بانکی استفاده کنند. به عبارت دیگر اگر بخواهیم تولیدکننده سطح ثابتی از تولید خودش را با توجه به تغییرات نرخ ارز حفظ کند، بانکها باید تسهیلات ریالی بیشتری نسبت به گذشته در اختیار مشتریان خود قرار دهند. طبیعتا با توجه به محدودیتی که الآن بانکها دارند، به همین دلایلی که برای شما توضیح دادم، شاید تحقق این امر مشکل باشد و این امر میتواند به تولید لطمه بزند. از اینرو اتخاذ سیاستهای حمایتی توسط بانکها در تأمین ارز و یا در تأمین ریالی که مشتری نیاز دارد که آن ریالها را به ارز تبدیل کند و همینطور تأمین هزینه سرمایهگذاری که به دلیل تورم بالا رفته است، الزامی است و بانک باید در استفاده مستقیم از ریالها به تولیدکنندگان کمک کند تا بخش خصوصی تولیدکننده بتواند از ریالهای بیشتری جهت حفظ سطح تولید بهرهمند شود.
به همین ترتیب وقتی که بخواهیم این عرضه را از محل واردات تأمین کنیم، واردکننده این کالاهای اساسی ضرورتا باید بتواند ارز کافی را از اقتصاد، از بانکها و یا از بازار دریافت کند و برای تهیه آن ارز باید ریال بیشتری بگذارد. عمدتاً واردات ما واردات مواد اولیه و مواد خام است که برای تولید به کار گرفته میشود، نسبت کالاهای مصرفی وارداتی شاید به ۱۵ درصد کل واردات هم نرسد. در هر صورت این ریال را باید از کجا بگیرد؟ باز طبیعتا بخش عمدهاش از بانکهاست. قهرا اینجا بانکها باید بتوانند تسهیلات بیشتر و بزرگتری را برای همان سطح مفروض واردات دوره قبل از جهش ارزی، در اختیار مشتریان خود قرار دهند. اما میدانیم که منابع بانکها به میزان مناسب رشد نکرده است، پس این خودش عملا یک چالش است. درست است که ما میگوییم نرخ رشد پایه پولی و پول در کشور همیشه دو رقمی بوده است و تا ۴۰ درصد هم تجربه شده است و گاهی اوقات ما تورم را هم نسبت میدهیم به اینکه نرخ رشد پایه پولی بالاست، اما از آن طرف هم باید توجه داشته باشیم که باز منابع کافی در اختیار بانکها نیست که بتوانند در این شرایط خاصی که نیاز بخش خصوصی و بازار به وام و تسهیلات بانکی بالا است، نیاز تولیدکنندگان و واردکنندگان را تأمین کنند و بسیاری از مشتریان هستند که بعد از مدتها شاید موفق شوند بخشی از نیاز و تقاضای خودشان را از بازار پول تهیه و تأمین کنند. بنابراین این معما حالت پارادوکسیکال دارد. از یک طرف بخش قابل توجهی از تورم را نسبت میدهید به رشد بیرویه پایه پولی و پول که چندان متناسب با رشد GDP و تولید کشور نیست، فلذا میگوییم که اثرات تورمی دارد؛
از طرف دیگر منابع کافی ندارید تا در اختیار تولیدکننده و سرمایهگذار و واردکننده قرار دهید. بنابراین این میشود معما که شما از یک طرف میگویید پول دارد سریع رشد میکند پس اثر تورمی دارد، از آن طرف میگویید پول مورد نظر خودتان را نمیتوانید در بازار تأمین کنید. به نظر من راه حل این مسئله یا در واقع برونرفت از آن، در اصلاح مدیریت نقدینگی در کشور است. ما نباید اینرا بپذیریم که پول در کشور زیاد است و تورم را به پول نسبت بدهیم و این مسئله را محملی کنیم برای اینکه مداوم برنامههای انقباضی روی آن اعمال کنیم که به رکود دامن بزند. البته ظرفیت تقاضای اقتصاد بیش از مقدار پولی است که در بازار در دسترس است، اما مشکل اینجاست که درست از منابع موجود استفاده نمیشود؛ یعنی به جای اینکه اینها بیاید صرف تولید، سرمایه گذاری، رشد و اشتغال شود، میرود صرف واسطه گری، دلالی و دادوستد و در واقع صرف کارهای دست دوم اقتصادی میشود که البته آنجا اثر تورمی خود را میگذارد و طبیعی هم هست که ما تورم را ببینیم که دارد شکل میگیرد. اما اگر این پولها محرکی باشد برای طرف عرضه اقتصاد، چه دلیلی دارد که بخواهد تورمهای ۴۰ درصدی و ۳۵ درصدی و... در اقتصاد ایجاد کند. این نکته نشان میدهد که ما از همین مقدار منابع پولی سیستم بانکی به نحو درستی استفاده نمیکنیم. گاهی اوقات در بحثها و برنامههای سیاستی و نظارتی بانک مرکزی تکلیف و توصیه میشد و الزاماتی رقم میخورد که منابع بانکی تا چه سقفهایی برای بخشهای مختلف تخصیص پیدا کند و استفاده شود. خب بعضی از سالها نظارتهای خوبی بود و اینها رعایت میشد اما در اکثر سالها به خصوص این سالهای اخیر متاسفانه این نسبتها رعایت نمیشود. بخش عمدهای از منابع صرف غیر تولید و صنعت و کشاورزی میشد و عملا اثرات تورمی از خود به جا گذاشته است. بنابراین از چارچوبی که در آن قرار گرفتهایم میتوان این نتیجه را گرفت که بانکها باید با تعهد بیشتری رفتار کنند. در واقع شرکتی رفتار نکنند؛ شرکتی یعنی اینکه در اختیار شرکت خود نباشند. منابع آزاد شود و بیاید، مطالبات برگردد و منابع مورد نیاز از این طریق شکل بگیرد. ▪
---------------------------
پدافند اقتصادی، ش 12، آبان ماه 1394، ص18