دکتر یعقوب محمودیان | عضو هیئت علمی دانشگاه پیامنور همدان
1396/1/3
تعداد بازدید:
دستیابی به رشد اقتصادی از اهداف مهم علم اقتصاد اسـت. در این راستا، بررسـی ماهیت، علل و موانع رشد دارای اهمیت خاصی می باشد. اثرات رشد جمعیت بر روند توسعه اقتصادی، از دیرباز توجه بسیاری از اقتصاددانان جهان را به خـود جلـب کرده است. تغییرات جمعیت اثرات بالقوه وسیعی در بسیاری از جنبههای زندگی بشری نظیر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، بازارها، آموزش و نظایر آن داشته اسـت و یافتن رابطه ای بین جمعیت و رشد اقتصادی می تواند نقش مهمی در برنامه ریزی های اساسی کشورها ایفا کند.
به طور کلی دو نوع نگرش نسبت به رشد جمعیت وجـود دارد: نگـرش اول، نگـرش منفی و نگرش دوم، نگرش مثبت میباشد. نسب نظریههای بدبینانه به توماس مالتوس برمیگردد. از نظر مالتوس، رشد جمعیت از طریق قانون بازدهی نزولی، رشد اقتصادی را مختل خواهد کرد. وی معتقد بود در غیبت پیشرفتهای فنی در بخش کشاورزی و رشد همهجانبه جمعیت، بهدلیل افزونی نرخ رشد جمعیت بر نرخ تمرکز سرمایه، سود شروع به کاهش میکند و در نهایت اقتصاد در شرایط عدم امکان افزایش تولید قرار خواهد گرفت، یعنی وضعیت سکون و یا در جازدن اقتصاد رخ میدهد. وی باور داشت جهت دستیابی به رشد اقتصادی و پیشرفت و ترقی، بایستی از طریق قـانون، رشد جمعیت را به تأخیر انداخت.
نظریه دیگری که میتوان براساس آن درخصوص اثر جمعیت بر رشد اقتصادی استدلال کرد قاعدهای منسوب به فلپس میباشد. فلپس دراین بـاره تلاش میکند از طریق درونزا کردن نرخ پساندازها (که در نظریه ی پیشین، برونزا در نظر گرفته شده بود)، بهترین نرخ برای پسانداز را بیابد. او در این پیجویی به رابطه دقیقی بین رشد اقتصادی و رشد جمعیت دست میابد که به " قاعده طلایی رشد “ مشـهور است. براساس قاعده طلایی، کارایی نهایی سرمایه برابر با نرخ رشد جمعیت میباشد. به عبارت دیگر، رشد اقتصادی تابع مستقیمی از نرخ رشد جمعیت اسـت.
بسیاری از اثرات مثبت افزایش جمعت مانند افزایش تقاضای موثر، کاهش دستمزد و افزایش احتمال ظهور افراد نخبه منوط به افزایش تعداد افراد خانوار است.
مطالعات تجربی بیان میکند، چنان چه در مدلسازی رشد، جمعیت را به صورت برونزا در نظر بگیریم، قسمت عمدهای از رشد واقعی اتفاق افتاده را نمیتوانیم توضیح دهیم. در گونههای مختلفی از مدلهای رشد درونزا با وارد کر دن سرمایه انسـانی، تحقیق و توسعه، تکنولوژی درونزا و ایده پردازی (مدلهای رشد ایده محور)، میتوان قسمت باقیمانده رشد اقتصادی را نیز توضیح داد. اما نکته ی مهم در این مدلها این است که رشد تکنولوژی، رشد سرمایه انسانی و یا رشد ایده، تـابعی مستقیم از رشد جمعیت، ملاحظه شدهاند. به عبـارت دیگـر در این مـدل هـا، افـزایش جمعیت از دو طریق زمینه ساز رشد اقتصادی میشود: یکی از طریق افـزایش عرضـه ی فیزیکی نیروی کار ساده و دیگری از طریق افزایش نیروی کار متخصص (در قالـب ایده، سرمایه انسانی و تحقیق و توسعه).
عدهای اینگونه بیان میکنند که منظور از جمعیت، مجموعه افراد یک محدوده جغرافیایی مثلاً یک کشور یا کره زمین است و نباید آنرا با اندازه خانوار اشتباه گرفت، یعنی حتی با خانوادههای کوچکتر هم میتوان رشد جمعیت داشت مثلاً با پایینتر آمدن سن ازدواج و در حد طبیعی قرارگرفتن آن، که این مسئله با رفع موانع از جمله موانع فرهنگی و اقتصادی امکانپذیر است.
در ظاهر ممکن است این نظر درست باشد اما اگر کمی عیقتر بنگریم متوجه میشویم که بسیاری از اثرات مثبت افزایش جمعت مانند افزایش تقاضای موثر، کاهش دستمزد و افزایش احتمال ظهور افراد نخبه منوط به افزایش تعداد افراد خانوار است. پرواضح است که اگر تنها به پایین آوردن سن ازدواج اکتفا نمایم سیر افزایش جمعیت بسیار کند و در آیندهای نزدیک متوقف و حتی منفی خواهد شد. بنابراین میتوان اینگونه بیان کرد که منظور از افزایش جمعت، افزایش تعداد افراد یک خانوار میباشد.
با این مقدمه در ادامه به بیان دلایل موافقان و مخالفان رشد جمعیت پرداخته و حول این دلایل توضیحات خود را ارائه مینماییم.
طرفداران رشد جمعیت
این دسته بر این باورند که افزایش جمعیت نه تنها عاملی منفی برای بهبود رشد اقتصادی و سطح رفاه افراد جامعه محسوب نمیگردد بلکه خود عاملی برای تقویت رشد اقتصادی و افزایش سطح رفاه و درآمد سرانه میباشد.
- در یک گروه بزرگتری از جمعیت، احتمـال کلی بیشتری وجود دارد که گروههای بزرگتری از محققان و مهندسان شـکل گرفته و در نتیجه ظرفیت و توان جامعه در ابداع علوم جدید بالا رفته و از این مسیر، درآمد سرانه نیز افزایش یابد. جمعیت بیشتر به طور متوسط دارای افراد بیشتری شبیه نیوتن است و بنابراین توانایی خلق ایدههای بیشتر ی را نیز دارد، در نتیجه افزایش جمعیت منجر به بهبود تکنولوژی میشود و عامل مثبتی برای رشداقتصادی به حساب میآید.
- . افزایش جمعیت در سن کار موجب افزایش عرضه نیروی کار شده و با افزایش رقابت در بازار کار نرخ دستمزد کاهش یافته و سطح اشتغال و به تبع آن سطح تولید بالفعل جامعه افزایش مییابد که این سبب افزایش رشد اقتصاد میشود.
- با کاهش نرخ مرگ و میر و افزایش امید به زندگی، تمایل به افزایش سرمایه انسـانی و پـس انداز از سوی افراد جامعه بیشتر میشود که خود به معنی افزایش کارایی نیروی کار جامعـه است و بر این اساس پیشبینی میشود سرمایهگذاریها بهبود یابند.
- افزایش جمعیت اثر بسیار مهمی بر روی تقاضا برای سرمایه دارد. در واقع تقاضا برای سرمایه نه تنها با توجه به تحولات تکنیک و بهبود استاندارد زندگی، بلکه کم و بیش متناسب با رشد جمعیت افزایش پیدا میکند. انتظارات تجاری بر اساس موقعیت حال بیشتر از موقعیت آینده تقاضا شکل میگیرد، از اینرو در فضای افزایش جمعیت، روحیه خوشبینی در اقتصادحاکم میشود. در این حالت به علت اینکه معمولا تقاضا، بیشتر از آنچه انتظار میرود افزایش پیدا کرده و از طرفی گاهی اشتباهات ناشی از نوع خاصی از سرمایه که با مازاد عرضه مواجه میشود نیز وجود دارد، سبب میشود که این حالت مازاد و کمبود تقاضای همزمان به سرعت تصحیح شود. اما این مسئله در دوران کاهش جمعیت معکوس اتفاق میافتد، یعنی تقاضا کمتر از آن چیزی است که انتظار میرود و وضعیت مازاد عرضه طبیعتاً سختتر تصحیح میشود. هرچند این فضای بدبینی در بلندمدت از طریق اثرگذاری برعرضه تصحیح میشود ولی ممکن است نتایج اولیه ناشی از تغییر جمعیت از افزایش به کاهش بسیار فاجعهآمیز باشد. در واقع باید گفت که تقاضای سرمایه به تعداد مصرفکنندگان، متوسط مصرف و متوسط دوره تولید بستگی دارد. در ضمن ضرورت افزایش جمعیت موجب افزایش بیشتری در تقاضا برای سرمایه میشود. وضعیت مطلوب در اقتصاد، تغییر حرکت درآمد از قشر ثروتمند به سمت کم درآمد است تا به این وسیله، قشری که دارای میل به مصرف بالاتری هستند (کم درآمدها) سبب ایجاد شکوفایی در اقتصاد شوند.
آنهایی که معتقد به کنترل جمعیت هستند در واقع با این کار می خواهند جمعیت را که یک متغیر طبیعی است با سایر متغیرها (که غیر طبیعیاند) هماهنگ کنند، اما تجربه و علم حکم میکند که اقتصاد را باید با جمعیت هماهنگ کرد و این با تلاش، مدیریت سنجیده و کارآمد و سیاست های مناسب اقتصادی، محقق می گردد.
- در اقتصادهای دانشمحور مدرن، رشد متوازن جمعیت بیشتر از اینکه به درآمد سرانه و رفاه عمومی صدمه بزند به آن کمک میکند. جمعیت بیشتر ممکن است که درآمد سرانه را در کشورهای دارای کشاورزی سنتی، آن هم به علت بازده نزولی نسبت به کارگر کاهش دهد، اما این موضوع اثر متضادی در کشورهای مدرن دارد. به طور کلی دلیل این برگشت از ترس و نگرانی مورد نظر پیروان مالتوس نسبت به جمعیت، به علت تولید دانش است. با توجه به افزایشی و نه کاهشی بودن بازده در کشورهای دانشمحور، جمعیت بیشتر باعث تحریک برای سرمایهگذاری بیشتر که در نهایت منجر به افزایش رفاه سرانه است میشود. مشکل اساسی در واقع جمعیت نیست، بلکه مدیریت اقتصاد است: تجربه نشان داده که آنچه جلوی رشد اقتصاد را میگیرد رشد جمعیت نیست بلکه سیاستهای بد اقتصادی است. باید گفت که در یک اقتصاد توسعهیافته، جمعیت یک نوع دارایی اصیل برای کشور، منطقه و همه جهان به شمار میرود. اگرچه رشد جمعیت آثار جانبی منفی نظیر افزایش جرم و جنایت به خصوص در مراکز شهری را دارد ولی انسانها برای هزاران سال است که به سمت مراکز پرجمعیت شهری در حرکتند و این مسئله آشکارا نشان میدهد که آثار مثبت جمعیت از آثار منفی آن بیشتر است.
- بسیاری از بدبینان نسبت به جمعیت، مطرح میکنند که رشد جمعیت از رشد تکنولوژی بیشتر است و باید رشد جمعیت را کنترل کرد، تا این دو با هم برابر گردند. اشتباه این گروه این است که تصور میکنند با کاهش جمعیت، رشد تکنولوژی ثابت میماند، حال آنکه رشد تکنولوژی از رشد اندیشه و تفکر ناشی میگردد که جزئی از وجود افراد است، لذا خود تابعی از رشد جمعیت است و با کنترل جمعیت، رشد تکنولوژی نیز کند میگردد.
- افزایش تعداد افراد خانوار باعث افزایش بیشتر همبستگی و ارتباطات عمیقتر و محکمتر در بین افراد جامعه میشود. بطوری که در بسیاری از موارد که افراد نیاز به کمک از نهادهای خیرخواهانه و دولتی میباشند در صورت وجود ارتباطات گسترده خانوادگی این مسئولیت از دوش دولت برداشته و به خود خانوار داده خواهد شد. از دیدگاه اسلامی نیز پرداخت زکات ابتدائا به نزدیکان و بستگان نیازمند توصیه شده و داب اسلام بر این بوده که مشکلات افراد حتی الامکان به جامعه کشیده نشود و در قالب روابط محکم فامیلی حل و فصل گردد. در نتیجه بسیار واضح است که کاهش تعداد افراد خانوار به شدت بر روی روابط محکم فامیلی اثر منفی داشته و باعث کمرنگشدن آن میشود.
دیدگاه ادیان الهی و به ویژه دین اسلام در مورد جمعیت مثبت است و جمعیت را متغیری طبیعی می دانند و ارزشی مثبت برای آن قائل هستند و این چیزی است که علم هم با پیشرفتهترین معیارها یعنی «پایداری» به آن رسیده است.
- کاهش و تثبیت جمعیت منجر به سطح پایینتر تقاضای موثر، پس انداز کل کمتر، انباشت سرمایه کمتر و در نهایت بالا رفتن سطح بیکاری میگردد. در صورتی میتوان با تثبیت جمعیت، افزایش سطح زندگی و خوشبختی بیشتر داشت که مصرف افراد افزایش یابد و این را با توزیع درآمد برابرتر امکانپذیر میباشد. کینز در این باره هشدار میدهد که "به زنجیر کشیدن یک شیطان(رشد جمعیت)، اگر با بی دقتی همراه باشد، باعث رهاشدن شیطان دیگر (بیکاری) میگردد که بسیار درندهتر و رامنشدنیتر است".
- افزایش جمعیت و به بیان دیگر افزایش تعداد افراد خانوار موجب بالارفتن میل نهایی به مصرف، و افزایش ضریب فزاینده در اقتصاد میگردد و سیاستهای مالی و پولی دولت را اثربخشتر مینماید. افزایش جمعیت سرعت گردش پول را نیز افزایش داده و مانع کنز پول و راکد ماندن آن در جامعه میشود. همه اینها باعث میشود در صورت اعمال سیاست پولی یا مالی توسط دولت منحنی تقاضای کل اقتصاد بیشتر به سمت جلو جابجا شده و رشد اقتصادی سرعت بیشتری به خود بگیرد.
- در صورت افزایش تعداد افراد خانوار میزان دارایی راکد و کنز شده توسط افراد کاهش یافته و منابع بطور گستردهتر در جامعه به جریان خواند آمد و از طرفی بدلیل بالابودن تعداد افراد خانوار میزان دارایی به ارث رسیده افراد کاهش و میل به کار در افراد افزایش مییابد و همین امر باعث رونق بخشیدن به بازار کار میگردد.
مخالفان رشد جمعیت و پاسخ به اشکالات آنان
1. مالتوس میگوید: جمعیت در همه کشورها در مقایسه با رشد غلات کشاورزی در دسترس، از رشد بیشتری برخوردار است. بنابراین رقابت سختی میان مردم در دستیابی به منابع محدود وجود دارد. در نتیجه، چرا باید به جمعیت اضافی فقیران اجازه داد تا مواد غذایی را که افراد طبقه مالک میتوانند از آن منتفع شده و از زندگی بهتری برخوردار شوند، ببلعند؟ وی از هموطنانش میخواهد که جنگ، قحطی، گرسنگی، طاعون، قتل عام وغیره را بهعنوان وسیلههای منصفانه الهی برای کنترل رشد لجام گسیخته جمعیت و تنبیه فقرا، به خاطر عدم خودداری از تولید مثل بیولوژیکی تلقی کنند. با این دید او با هر نوع اصالحات اجتماعی همانند قانون حمایت از فقیران در انگلستان مخالفت مینمود. براین اساس او میگوید: از آنجایی که میزان جمعیت بهطور دائم مترصد است تا از وسائل معیشت سبقت گیرد، دستگیری از فقرا احمقانه است و این موضوع به نوعی تشویق کننده عمومی فقر است. بنابراین دولت کاری بجز رهاکردن فقرا بدست سرنوشت خویش ندارد و حداکثر میتواند مرگ را برای آنها راحتتر سازد. او بهخاطر اینکه نظریه تجربیش دارای وجه علمی باشد، از ریاضیات کمک گرفت و به جمعآوری ارقام مربوط به اندازه جمعیت و تولید مواد غذایی برای تعدادی از کشورها روی آورد. او در نهایت ادعا کرد که جمعیت انسانی به صورت تصاعد هندسی رشد میکند، درحالیکه تولید غذا بهصورت تصاعد حسابی رشد مینماید. این مسئله از نظر ریاضی برچه چیزی تأکید دارد؟ این موضوع نشان میدهد که اندازه جمعیت بهگونهای رشد میکند که نرخ نسبی رشد آن تابعی فزاینده در طول زمان است، به علاوه به این معنی است که اندازه جمعیت با گذشت زمان بینهایت بزرگ میشود.- پاسخ: تاریخ خود به بهترین وجه نظریه بدبینانه مالتوس را رد نموده است. ظهور افراد نابغه و نوآور که خود تابعی از افزایش جمعیت میباشد رابطه مورد نظر مالتوس را کاملا برعکس نمود به این صورت که تولید غذا و وسایل رفاهی با ابداعات شکل گرفته بصورت نه تنها هندسی بلکه بصورت کاملا جهشی رشد نمودند و افزایش جمعیت نسبت به آن از رشد بسیارکمتری برخوردار بود. تا جایی که برای تنظیم بازار و بالا نگه داشتن قیمت در برخی موارد دست اندر کاران بازار اقدام به نابودی محصولات تولید شده مینمودند.
- پاسخ: این دیدگاه به شکل مغالطه آوری زیبا و منطقی به نظر میرسد. در حالی که اگر کمی عمیقتر و دقیقتر بررسی نماییم متوجه میشویم که ارائهدهندگان این نظریه سعی دارند تا زنان را از طبیعت اصلی و والای انسانی خود دور نموده و به یک عامل ساده کار تنزل دهند آنهم به چه قیمتی به قسمت از دست رفتن سرمایه گرانبهایی به نام تربیت نسل و سرمایه انسانی که قرار است در آینده در خدمت اقتصاد باشد. ارزشمندترین تولید یک زن تربیت فرزند به شکل صحیح و در چارچوب روابط عمیق انسانی است تا این فرزندان به سرمایههای انسانی ارزشمند و بی بدیل جامعه تبدیل گردند و منشأ جهشهای اقتصادی و رشد اقتصادی گردند. با حذف این وظیفه زنف هزینههای بسیار سنگینی بر جامعه تحمیل شده که اصلا با مزایای حاصل از اشتغال زنان قابل مقایسه نخواهد بود.
بسیاری از بدبینان نسبت به جمعیت، مطرح می کنند که رشد جمعیت از رشد تکنولوژی بیشتر است و باید رشد جمعیت را کنترل کرد، تا این دو با هم برابر گردند. اشتباه این گروه این است که تصور می کنند با کاهش جمعیت، رشد تکنولوژی ثابت می ماند، حال آنکه رشد تکنولوژی از رشد اندیشه و تفکر ناشی می گردد که جزئی از وجود افراد است، لذا خود تابعی از رشد جمعیت است و با کنترل جمعیت، رشد تکنولوژی نیز کند می گردد.3. رشد جمعیت بهعنوان یکی از عمدهترین و مؤثرترین عامل کاهش درآمد سرانه و به تبع آن، کاهش سطح زندگی و رفاه عمومی، شناخته شده است. و در شرایط عادی موجب فقر است. همین فقر و عدم دسترسی افراد به حداقل آموزشهای لازم، اقدامات بهداشتی و فرهنگی مقتضی، شدیدا سرمایه انسانی و بهرههوری نیروی کار را کاهش و مانع رشد اقتصادی میگردد. به عبارت دیگر سلامت و بهداشت نیروی کار که به طور مستقیم با فقر فرد ارتباط دارد اثر مستقیمی بر رشد اقتصادی کشورها خواهد گذاشت. انسانها کسانی هستند که جامعه را میسازند. سرمایه انسانی در اقتصاد یکی از مهمترین عوامل در رشد اقتصادی به شمار میرود. سرمایه انسانی شامل کیفیت نیروی کار و دانش نهادینه شده در انسان است که باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی کشورها میشود.
- پاسخ: از همین عامل منفی میتوان بهعنوان عامل بهعنوان عامل رشد تولید و شکوفایی اقتصادی بهره جست، مشروط بر این که برای بهرهگیری از عامل منفی بهگونهای سنجیده و مطلوب، اصول و قواعد اقتصادی در جلب سرمایه، اعم از داخلی و خارجی، مورد بهرهبرداری قرارگیرد. اقدامات زیرساختی دولت در زمینه بهداشت و آموزش باعث میشود که این نقظه ضعف به نقطه قوت تبدیل گردد.
- پاسخ: این دیدگاه بیان میدارد که بطور طبیعی ما به سمت کاهش جمعیت و کاهش تعداد افراد خانوار پیش میرویم و هیچ قضاوت ارزشی در مورد آن بیان نمیدارد در حالی که سیاستگذاران یک جامعه وظیفه دارند با توجه به اثرات بسیار قوی و مثبت افزایش جمعیت، اقدامات لازم را جهت تسهیل این امر فراهم و از طرق مختلف افراد جامعه را تشویق به ازدیاد نسل نمایند.
جمعبندی
جمعیت یک متغیر وضعیتی و حتی فراتر از آن یک متغیر طبیعی است، یعنی متغیر اصلی و تنها متغیری است که ریشه همه تغییرات است و هیچ نوع کنترلی نباید روی آن صورت گیرد و کنترل آن باعث بروز مشکلاتی میگردد که رفع آنها خود مشکلات عدیده دیگری را ایجاد میکند. لذا، کار سیاستگذار و نهادهای مسئول آن است که اقدامات لازم را جهت ازدواج به موقع افراد فراهم کنند تا رشد این متغیر، روند طبیعی خود را طی کند.
آنهایی که معتقد به کنترل جمعیت هستند در واقع با این کار میخواهند جمعیت را که یک متغیر طبیعی است با سایر متغیرها (که غیر طبیعیاند) هماهنگ کنند، اما تجربه و علم حکم میکند که اقتصاد را باید با جمعیت هماهنگ کرد و این با تلاش، مدیریت سنجیده و کارآمد و سیاستهای مناسب اقتصادی، محقق میگردد.
دیدگاه ادیان الهی و به ویژه دین اسلام در مورد جمعیت مثبت است و جمعیت را متغیری طبیعی میدانند و ارزشی مثبت برای آن قائل هستند و این چیزی است که علم هم با پیشرفتهترین معیارها یعنی «پایداری» به آن رسیده است.
جمعیت منبع فناناپذیری است که میتواند نقش قاطعی در تحقق برنامههای اقتصادی- اجتماعی کشور ایفا کند. رابطه منطقی بین جمعیت و توسعه باعث توسعه هماهنگ اقتصادی و اجتماعی، اعتلای سطح زندگی و بهروزی مردم، تأمین سلامتی مادران و نوزادان، ایجاد محیط مساعد برای تحصیل و کار زنان، فراهم ساختن امکانات و بهبود شرایط تحصیل نسلهای آینده، توجه به حقوق بشر و جلوگیری از جنگ و جدالها و بالاخره حراست از محیط زیست، منابع حیاتی و دستاوردهای انسانی را نوید میدهد. ▪
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 13، آذر ماه 1394، صص12-15