صنعت توریسم، از تحلیل اقتصادی تا ملزومات فراموش‌شده

این تصور که با گسترش گردشگری در کشورهای در حال توسعه، مشاغل بسیاری برای بیکاران ایجاد شده است و این دسته افراد منابع مالی مطمئنی می‌یابند، تصور نادرستی است؛ چراکه در عمل اجرای بسیاری از طرح‌های گردشگری به سرمایه‌گذاران خارجی سپرده می‌شود و آنها از متخصصان خارجی برای اجرای برنامه‌ها استفاده می‌کنند.


مهدی رحیمی‌نسب| کارشناس ارشد اقتصاد
1396/2/21
تعداد بازدید:
این نوشتار در بخش نخست ضمن رویکردی اندیشه‌ای، به چگونگی انحرافِ پدیدۀ گردشگری از نگاه سنتی آن و شکل‌گیریِ صنعت توریسم در نظام سرمایه‌داری پرداخته است. در بخش دوم ضمن بیان آسیب‌های نگاه متعارف به گردشگری، برخی از پیامدهای اقتصادی‌شدن این پدیده در تمدن جدید را مورد بحث قرار خواهیم داد. در بخش سوم ساختار صنعت گردشگری ایران به اجمال مورد بحث قرار گرفته است و در بخش چهارم برخی از چالش‌های پیروی از اندیشه‌های متعارف در این حوزه به تصویر کشیده شده‌اند. بخش پنجم به ارائه مقدمه‌ای در حوزۀ الگوی ایرانی‌اسلامیِ گردشگری اختصاص‌یافته است. بخش ششم نوشتار نیز به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری پرداخته است.

مقدمه

در آغاز هزارۀ سوم میلادی صنعت گردشگری به‌عنوان یکی از صنایع درآمدزا و مهم جهان در کنار صنایعی همچون صنعت نفت و خودروسازی مورد توجه دولت‌ها قرارگرفته است. در گسترش این پدیده عواملی از قبیل ظهور فناوری‌های جدید در زمینۀ نظام‌های حمل‌ونقل، جهانی‌شدن اقتصاد، توسعۀ تولید صنعتی، افزایش جمعیت و جهانی‌شدن مسائل آن و عوامل ویژه‌ای مانند ازدیاد اوقات فراغت که از آن به نام صنعت فراغت نیز یاد می‌شود، دخالت داشته‌اند.

در جمهوری اسلامی ایران نیز موضوع توسعۀ صنعت گردشگری پس از گذشت نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از آن مهم‌تر پایان جنگ تحمیلی و متقاعدشدن گردشگران به وجود امنیت در کشور، مدتی است که به‌ویژه با بروز مشکلات اقتصادی بر سر زبان‌ها افتاده و در برنامه‌های توسعه و اظهارات سیاست‌گذاران کشور مطرح شده است. نکته‌ای که در این خصوص شایان توجه می‌نماید، این است که با بررسی اجمالی مطالب گوناگون مربوط به گردشگری در اظهارات مسئولان نظام و کارشناسان حوزه‌های مرتبط با گردشگری در رسانه‌ها، به نظر می‌رسد این توجه بیشتر واکنشی به کاهش درآمدها بوده و گردشگری به عنوان یکی از منابع اصلی تأمین هزینه‌ها در کنار صنعت نفت و جایگزینی مناسب برای آن در آینده کشور در نظر گرفته می‌شود. حتی با فرض پذیرش این سیاست، باز ازآنجاکه صنعت توریسم از سنخ پدیده‌های اقتصادی است که درراه گسترش خود با هر نوع جهت‌گیری و سیاستی، به بیشتر حوزه‌های معرفت و تجربه بشری دست‌اندازی می‌کند، شایسته است سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان این بخش در طراحی چگونگی توسعۀ آن، پیامدها و جنبه‌های گوناگون آن را در ابعاد مختلف مد نظر قرار دهند تا در آینده کشور با رشد تک‌بعدی در این حوزه مواجه نشود و از پیامدهای کم‌وبیش زیان‌بار آن در امان بمانیم.

بدین منظور این نوشتار در بخش نخست ضمن رویکردی اندیشه‌ای، به چگونگی انحرافِ پدیدۀ گردشگری از نگاه سنتی آن و شکل‌گیریِ صنعت توریسم در نظام سرمایه‌داری پرداخته است. در بخش دوم ضمن بیان آسیب‌های نگاه متعارف به گردشگری، برخی از پیامدهای اقتصادی‌شدن این پدیده در تمدن جدید را مورد بحث قرار خواهیم داد. در بخش سوم ساختار صنعت گردشگری ایران به اجمال مورد بحث قرار گرفته است و برخی از چالش‌های پیروی از اندیشه‌های متعارف در این حوزه به تصویر کشیده شده‌اند. بخش پنجم به ارائه مقدمه‌ای در حوزۀ الگوی ایرانی‌اسلامیِ گردشگری اختصاص‌یافته است. بخش ششم نوشتار نیز به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری پرداخته است.

1. پویش صنعت توریسم در نظام سرمایه‌داری

در جهان معاصر به نظر می‌رسد آنچه تابه‌حال بیشترین توجه را از سوی سیاست‌گذران حوزۀ گردشگری به خود معطوف داشته است، جنبه‌های اقتصادی توسعه توریسم و درآمدهای ناشی از ورود گردشگران به شهرهای گردشگرپذیر است. در واقع در جهان اقتصادزدۀ امروز و در واکنشی حیرت‌زده از درآمدهای سرشاری که در دهه‌های اخیر از راه این صنعت نصیب کشورهای صنعتی جهان گردیده است و به پیروی از اشتباهی تاریخی که رشد اقتصادی را معادل توسعه دانست، تاکنون سنت علمی و اجرایی بر این بوده است که به گردشگری اصالتاً به عنوان یک پدیده اقتصادی مربوط به دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم و جهانی‌شدن اقتصاد نگریسته شود. (همایون، ۱۳۹۱: ۱۸) ریشۀ این نوعِ برداشت از پدیدۀ گردشگری را باید در نوع نگرش نظام سرمایه‌داری1 به جهان هستی، با عینک بازار2 جستجو کرد. پیش از تأسیس نظام بازارِ خودتنظیم‌گرِ سرمایه‌دارانه، فعالیت اقتصادی به طرزی اندام‌وار در سایر ساحات اجتماع همچون سیاست و فرهنگ حک شده بود. فعالیت اقتصادی نه سپهر مجزایی از فعالیت‌ها با قوانین متمایزِ خودشان، بلکه بخشی از کلیت منسجمی بود. شکل‌گیری سرمایه‌داری به مدد تأسیسِ عامدانۀ نهادهایی اقتصادی مجزا از جامعه با منطق و قوانین حرکتِ متمایز خودشان، موجب گسیختگی در همین واحد منسجم شده و ازاین‌رو سپهر اقتصادی را از جامعه منفک کرد. (پولانی، ۱۳۹۱: ۴) گردشگری نیز از جمله پدیده‌هایی است که در دستگاه تحلیلیِ نظام سرمایه‌داری انحراف مفهومی بسیاری یافته و اساساً به آن همچون یک پدیدۀ اقتصادی نگریسته شده است که حاصل آن تغییر گردشگری به صنعت توریسم بوده است. در مورد ریشه‌های شکل‌گیری صنعت توریسم در نظام سرمایه‌داری می‌توان به شکل‌گیری نهادهایی همچون رشد اخلاق مصرفی و اوقات فراغت اشاره کرد. در ادامه چگونگی تبدیل گردشگری به یک صنعت درآمدزا در نظام سرمایه‌داری را مورد مطالعه قرار خواهیم داد. روشن است که فهم مراحل این انحراف ما را در تحلیل‌های بعدی یاری خواهد کرد.

1-1. رشد اخلاق مصرفی

مصرف، نیروی کلیدی در توسعۀ سرمایه‌داری مدرن بوده است و مصرف‌گرایی با تغییر اندیشۀ مردم دربارۀ مصرف پدید می‌آید. مصرف‌گرایی عبارت است از اصالت‌دادن به مصرف و هدف‌قراردادن رفاه و دارایی‌های مادی. برخی مصرف‌گرایی را به معنای برابردانستن خوشبختی شخصی با خرید دارایی‌های مادی و مصرف آن‌ها گرفته‌اند. در پروسه مصرف‌گرایی، دنیای غرب از اخلاق تولیدی یا اخلاق پروتستانی به اخلاق مصرفی روی آورد و درنتیجه غرب از جامعۀ تولیدی به جامعۀ مصرفی تبدیل و اصل در جامعه، حداکثرسازی مصرف و لذت‌گرایی شد. (سیدی نیا، ۱۳۸۸: ۵) به‌عبارت‌دیگر در دنیای مدرن، مصرف تبدیل به اسطوره‌ای برای انسان امروز شده است تا از آن طریق، جویای خوشبختی موهوم خویش باشد. او با غرق‌کردن خود در ویترین متنوعی از اشیاء و مصرف پایان‌ناپذیر آن‌ها، خود را خوشبخت می‌انگارد (بودریار،۱۳۸۹: ۲۵).

در دستگاه تحلیلیِ نظام سرمایه‌داری انحراف مفهومی بسیاری یافته و اساساً به آن همچون یک پدیدۀ اقتصادی نگریسته شده است که حاصل آن تغییر گردشگری به صنعت توریسم بوده است. در مورد ریشه‌های شکل‌گیری صنعت توریسم در نظام سرمایه‌داری می‌توان به شکل‌گیری نهادهایی همچون رشد اخلاق مصرفی و اوقات فراغت اشاره کرد

در قرون وسطی مفهوم مصرف به‌طور قابل ملاحظه‌ای با آنچه امروز از آن فهم می‌شود متفاوت بود. برای اکثریت جمعیت زمین، مصرف مبتنی‌بر رفع نیاز و بقای روزمره بود. در حالی که در میان عدۀ اندکی از زمین‌داران و اشراف نشانۀ زیاده‌خواهی، جلب توجه و موقعیت اجتماعی تلقی می‌شد؛ اما در قرن هجدهم با شروع مراحل اولیۀ صنعتی‌شدن، سرمایه‌داری مصرفی نیز شکل گرفت. در نتیجه بازارهای مصرفی داخلی با روندی فزاینده رشد کردند و به دنبال آن کالاهای جدید و گزینه‌های انتخابی بیشتری برای مصرف‌کننده به وجود آمد.

2-1. شکل‌گیری صنعت اوقات فراغت

رشد صنعتی بر پایه نظام سرمایه‌داری نگرش به اوقات فراغت را ازآنچه در دوره کهن و جامعه ماقبل سرمایه‌داری با آن مواجه بود، تغییر داد. ریشه‌شناسی واژۀ اوقات فراغت3 بیانگر آن است که این واژه از ریشه لاتین به معنی اجازه‌دادن بود و فراغت به معنی رخصت‌دادن است. (Tomlinson، ۱۹۹۳: ۳۲۹) در اندیشه یونانی نیز واژه فراغت هم‌راستا با کارکردن بوده است تا جایی که آن را به‌مثابۀ پیشه‌ای جدی می‌دانسته‌اند. در حقیقت درگذشته، فراغت، محور و مرکز زندگی فرهنگی بوده است که در آن هنرهای جنگی، سواد، زیباشناسی و غیره را می‌آموختند؛ بنابراین فراغت امر مهم و مولدی به شمار می‌آمده است که انتخاب آن در اختیار فرد نبوده است. (Biggart، ۱۹۹۴: ۶۷۴)

این درست در مقابل مفهومی از اوقات فراغت قرار می‌گیرد که مربوط به تحولات بعد از صنعتی‌شدن و رشد نظام سرمایه‌داری است. فراغت در دوره مدرن به تدریج در مقابل کار قرار می‌گیرد. در چنین تلقی، کار فعالیتی است که به شما برای انجام آن پرداختی صورت می‌گیرد؛ اما فراغت صرف زمانی است که اجباری در انجامش نیست و پولی هم در قبال آن دریافت نمی‌کنید. در دورۀ ماقبل مدرن اوقات فراغت بخشی از زندگی فرهنگی اقتصادی فرد بوده است؛ اما در دوره صنعتی فراغت به واقع مشکل جامعه صنعتی تلقی می‌شده است، چون به‌طور مشخص فعالیت‌های فراغتی ماقبل مدرن فعالیت‌های غیر مولد تلقی می‌شدند. (سعیدی، ۱۳۸۳: ۱۰۴) یعنی اینکه اگر کارگر صنعتی به‌مانند جامعه و فرهنگ ماقبل سرمایه‌داری و صنعتی زمانی را به اوقات فراغت بپردازد، نظم نیروی کار و تولید در خطر قرار خواهد گرفت. بدین جهت فرهنگ سنتیِ اوقات فراغت از سوی سرمایه‌داری صنعتی به شدت مورد حمله قرار گرفت. (Thomson، ۱۹۶۷) با گسترش انقلاب صنعتی بخشی از اهداف طبقه کارگر و جنبش کارگری حق برخورداری از اوقات فراغت و رفتن به تعطیلات بود که از طریق اتحادیه‌های کارگری تحت عنوان مرخصی با استفاده از حقوق و دستمزد دنبال می‌شد.

در دوره صنعتی فراغت به واقع مشکل جامعه صنعتی تلقی می‌شده است، چون به‌طور مشخص فعالیت‌های فراغتی ماقبل مدرن فعالیت‌های غیر مولد تلقی می‌شدند.

اصطلاح اوقات فراغت یا داشتن وقت آزاد در همین دوران باب شد، یعنی فراغت خاطر و داشتن زندگی راحت و بی‌دغدغه. (آدرنو، ۱۳۷۹: ۲۷) کاهش ساعات کار و حق استفاده از مرخصی با حقوق از دستاوردهای اتحادیه‌های کارگری در اوایل دهۀ ۱۹۳۰ در غرب بود. این مسئله با رشد جنبشی هم‌زمان است که می‌توان از آن با عنوان رشد اخلاق مصرفی یادکرد. (Campbell، ۱۹۸۳: ۳۵۰) به‌هرحال تمامی حقوقی که کارگران مطالبه کردند در پی جنبش اوقات فراغت تقاضا شد؛ به‌عبارت‌دیگر، افزایش استفاده از مرخصی با حقوق برابر است با رشد صنعت فراغت؛ یعنی سیطره جادویی که در آن مردم خود، حداقل تصور می‌کنند که براساس اراده آزاد خود عمل می‌کنند. در نقد صنعت فراغت به عنوان توطئه کالایی‌شدن زمان و فراغت در دنیای سرمایه‌داری، می‌توان این استدلال را مطرح کرد که خود این اراده توسط همان نیروهایی شکل می‌گیرد که مردم یا کارگران درصددند در ساعات بیکاری از دست آن‌ها فرار کنند. (آدرنو، ۱۳۷۹: ۲۷) بر این اساس در جامعه مصرفی امروز نمی‌توان همان تعریفی را از اوقات فراغت به‌کاربرد که پیش از جامعه صنعتی به‌کارمی‌رفت، چراکه ویژگی‌های جامعه مصرفی ماهیتاً با انواع جوامع گذشته متفاوت است. این برداشت از فراغت در کنار رشد جنبش مصرف‌گرایی، فضای لازم برای شکل‌گیری صنعت توریسم را فراهم می‌آورد. بدان معنا که بخشی از افراد جامعه که با دلایل مختلف (روان‌شناختی، اقتصادی، علمی و ...) مقصدی را برای گردشگری و گذران اوقات فراغت خود انتخاب کرده‌اند، به تجلی اخلاقیات مصرفی خود می‌پردازند. از سوی دیگر هرجا که نام «مصرف» در میان باشد، «تولیداتی» متناسب با آن خواسته‌های مصرفی، بلکه فراتر از آن، در راستای تهییج هرچه بیشتر مصرف‌کنندگان نیز در میان خواهد بود. در ادامه ضمن تشریح نگاه اقتصاد متعارف به گردشگری، برخی از آسیب‌های برآمده از این نوع برداشت را به تصویر خواهیم کشید.

3-1. صنعت توریسم از منظر اقتصاد متعارف

در واقع، جهانگردی نوین را باید انحرافی از جریان همیشگی این پدیده به عنوان یک ارتباط میان فرهنگی در زندگی بشر دانست. اختلالی که در این فرایند ارتباطی در تمدن غرب ایجاد شد، بسیار جدی‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر از هر اختلال دیگری از نوع خود بود. بروز این اختلال ازآنجاکه برآمده از شکل‌گیری نوع جدیدی از جامعه و فرهنگ، جامعۀ مصرفی و فرهنگ اوقات فراغت، در درون تمدن مسلط و حاکم بود تا جایی ادامه یافت که سرانجام منجر به قلب ماهیت واقعی این فعالیت انسانی در طول تاریخ شد. امروزه جهانگردی و گردشگری به‌عنوان یک حرکت فرهنگی تمدن‌ساز تنها خاطره‌ای است در ذهن آشنایان با تاریخ که به‌سختی می‌توان امیدی به تحقق دوبارۀ آن داشت (همایون، ۱۳۹۱: ۱۲۶).

به‌طور خلاصه می‌توان ویژگی‌های توریست را در جملات پیش رو خلاصه کرد. «توریست می‌خواهد یاد بگیرد، بداند و اصولاً موضوعی برای گفتگو داشته باشد. موزه‌ها را برای او می‌سازند، هتل‌ها را برای او برپا می‌کنند و مقدسات را برای او بی‌سیرت می‌کنند. توریست می‌خواهد همه‌چیز را هرچه زودتر به دست آورد. می‌خواهد هرچه زودتر ببیند، بهره بگیرد و به خانه بازگردد. حوصلۀ شاگردی و فراگیری و انتظار شکفتگی را که ازجمله شرایطی است که میوه‌ای را در سکوت طبیعت به ثمر می‌رساند، ندارد. توریست می‌خواهد همه‌چیز را آماده به او بدهند و همه چیز را به سطح شعور او پایین بیاورند. توریست پول دارد و می‌خواهد همه‌چیز را بخرد و هرچه زودتر نهایت استفاده را ببرد و به همین سبب خواهان برنامه‌های فشرده است و برنامۀ فشرده نیز مستلزم این است که جملۀ دیدنی‌ها، شنیدنی‌ها و آموختنی‌ها در نقاط گوناگون متراکم شوند، خواه این نقطۀ متراکم موزه باشد، خواه معبد، خواه قصر و خواه میدان شهر. توریست عامل آلودگی فرهنگی است، همچنان که دود کارخانه موجب آلودگی محیط‌زیست است.» (شایگان، ۱۳۵۶: ۸۳) به نظر می‌رسد علت اینکه گردانندگان امور نه تنها از توریسم باکی ندارند، بلکه به ترغیب و تشویق و اشاعۀ آن همت می‌گمارند، این است که درآمدهای سرشاری از این شیوۀ نوین عاید اقتصادشان می‌شود.

به‌طور کلی گردشگری در جهان معاصر، متأثر از رویکرد اقتصادی حاکم بر آن، در فاصلۀ بسیار زیادی از ماهیت میان‌فرهنگی‌تاریخی خویش قرار دارد. امروزه انسان‌ها با انگیزه‌های گوناگونی سفر می‌کنند. همچنین میزبانان این مسافران نیز با انگیزه‌های گوناگونی به استقبال آنان می‌روند. مجموع این انگیزه‌ها را می‌توان در چهار دستۀ کلیِ روانشناختی، اقتصادی، علمی و ارتباطی قرارداد؛ اما در نهایت سایۀ اقتصاد مبتنی‌بر بازار آزاد بر تمامی این انگیزه‌ها سنگینی کرده و آن‌ها را در دستگاه تحلیلی خود هضم کرده است. این حرکت و انگیزه‌ها با تمام گوناگونی و تنوعی که در شیوه‌ها و چگونگی آن‌ها به چشم می‌خورد، در پایان به چیزی جز تثبیت سلطۀ جهانیِ فرهنگ و اقتصادِ تمدنِ مبتنی‌بر سرمایه‌داریِ غرب و البته به سرانجام‌رساندن آنچه «طرح جهانی‌سازی» نام‌گرفته است، نمی‌انجامد. این بیان را می‌توان در نمودار زیر ملاحظه کرد.

2. آسیب‌های نگاه اقتصادی به گردشگری

گردشگری در جهان معاصر، متأثر از رویکرد اقتصادی حاکم بر آن، در فاصلۀ بسیار زیادی از ماهیت میان‌فرهنگی‌تاریخی خویش قرار دارد.

اقتصادی‌شدن این موضوعِ فرهنگی، همچون بسیاری از موضوعات مشابه آن در نظام سرمایه‌داری، آسیب‌های بسیاری را برای جوامع امروزی به دنبال داشته است. بدیهی است در تدوین طرح‌ها و برنامه‌ها برای ایجاد یا گسترش صنعت توریسم باید جنبه‌های گوناگون مسئله را در نظر گرفته شود و آثار منفیِ مربوط به آن را مورد بررسی، تحلیل و سنجش قرارداد. به منظور جلوگیری از خسارت‌های احتمالی و آگاهی از خطرهای بالقوه‌ای که در یک گردشگری لجام‌گسیخته و بی‌برنامه وجود دارد و تدوین راهبردی کلی و برنامه‌ریزی اصولی درزمینۀ گردشگری و کاهش آسیب‌های فرهنگی و مادی آن و همچنین آگاهی‌بخشی به متولیان و دست‌اندرکاران امور گردشگری، به‌طور خلاصه به برخی از واقعیت‌های تلخ و پیامدهای منفیِ گردشگری اشاره خواهیم کرد:

1-2. صنعت گردشگری و معیشت جمعیت بومی

در بسیاری از موارد ورود انبوه گردشگران، کاهش توان خرید بخش مهمی از جمعیت بومی را به دنبال خواهد داشت، چراکه به علت کمبود مواد و کالاهای مصرفی که مورد تقاضای شدید «واحدهای گردشگری» است بالا رفتن قیمت‌ها را در پی دارد. ورود بدون برنامه‌ریزی و پیش‌بینی‌نشدۀ گردشگران موجب بالا رفتن بهای زمین و بسیاری از کالاها از جمله فرآورده‌های غذایی، لوازم منزل و صنایع‌دستی شده و ارزش خدمات را نیز به شدت بالا می‌برد. افزایش بهای ارزاق، حمل‌ونقل، کرایۀ منزل و ... در شهرهای شمالی ایران در فصول گردشگری، نمونۀ روشنی در این مورد است.

در این مناطق پدیدۀ دیگری نیز در روابط میان دیدارکننده و دیدارشونده مشهود است. مناطق گردشگری که سخت در اندیشۀ بهره‌مندیِ اقتصادی از جریان گردشگری هستند، برای دیدارکننده‌ها استثناها و امتیازاتی قائل می‌شوند. آثار تحقیرآمیز ناشی از این کار برای بومیان مناطق گردشگری غیرقابل توجیه است. در بسیاری از این اماکن گردشگری، بهره‌مندی از امکانات ویژه بر روی بومیان بسته است و آنان یا به سبب ضوابط ویژه‌ای که مدیریت این مراکز وضع کرده است یا به علت گرانیِ فوق‌العادۀ هزینه‌ها، از استفاده از امکانات محروم‌اند. در چنین شرایطی آیا می‌توان به ایجاد روابطی سالم و سازنده میان تافتۀ جدا بافتۀ خارجی یعین گردشگر و قربانی‌شدۀ داخلی یعنی فراد بومی منطقه، امیدوار بود.

2-2. گردشگری و استعمارگری نوین

باید اذعان کرد که این تصور که با گسترش گردشگری در کشورهای در حال توسعه، مشاغل بسیاری برای بیکاران ایجاد شده است و این دسته افراد منابع مالی مطمئنی می‌یابند، تصور نادرستی است؛ چراکه در عمل اجرای بسیاری از طرح‌های گردشگری به سرمایه‌گذاران خارجی سپرده می‌شود و این سرمایه‌گذاران خارجی از متخصصان خارجی برای اجرای برنامه‌ها یعنی ساختن واحدهای گردشگری در کشور سرمایه‌پذیر، استفاده می‌کنند. روشن است که آنان نیز بخش عمدۀ حقوق و مزایای دریافتی خود را به کشور متبوع خویش می‌فرستند.

این تصور که با گسترش گردشگری در کشورهای در حال توسعه، مشاغل بسیاری برای بیکاران ایجاد شده است و این دسته افراد منابع مالی مطمئنی می‌یابند، تصور نادرستی است؛ چراکه در عمل اجرای بسیاری از طرح‌های گردشگری به سرمایه‌گذاران خارجی سپرده می‌شود و این سرمایه‌گذاران خارجی از متخصصان خارجی برای اجرای برنامه‌ها یعنی ساختن واحدهای گردشگری در کشور سرمایه‌پذیر، استفاده می‌کنند.

امروزه شبکۀ عظیمی از صدها مهمان‌سرا در سراسر جهان به‌وسیلۀ شرکت‌ها و کارتل‌های عظیمی چون ITT4 در اکثر کشورها تشکیل‌شده است. همچنین بسیاری از مهمان‌سراها و تأسیسات گردشگریِ درجۀ یک در جهان در اختیار شرکت‌های مهمان‌سراسازی است که تمرکز جغرافیایی فوق‌العاده‌ای دارند. به‌عنوان‌مثال، مرکز اصلی هشتاد زنجیره از صد زنجیرۀ مهمان‌سراهای بزرگ بین‌المللی فقط در هشت کشور مستقر است و ۲۹۰ زنجیره از زنجیره‌های تأسیسات گردشگری پیشرفتۀ جهان، به شرکت‌های وابسته به کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا تعلق دارند.

رشد و گسترش فعالیت این گروه‌های بین‌المللی نیز بسیار چشمگیر است، به‌طوری‌که ۸۰ درصد از خدمات ارائه‌شده به گردشگری بین‌المللی را دربرمی‌گیرند. این امر در بسیاری موارد، با هجوم گردشگرانی از همان کشورهای سرمایه‌گذار مقارن است. به‌طورمثال، می‌توان در بلغارستان، اسپانیا، ترکیه و تونس مکان‌هایی را مشاهده کرد که با سرمایۀ آلمانی‌ها بنا شده‌اند، به‌وسیلۀ مدیران آلمانی اداره می‌شوند و از گردشگران آلمانی نیز پذیرایی می‌کنند. بدین قرار در اغلب کشورهای در حال توسعه، پدیده‌ای مشاهده می‌شود که می‌توان آن را نوعی پدیدۀ نواستعماری نامید.

3-2. گردشگری و محیط‌زیست فرهنگی

رواج صنعت گردشگری پیامدهای منفی دیگری نیز دارد که کشورهای فقیر و غنی را، بدون توجه به سطح نسبی توسعۀ آن‌ها، تحت تأثیر قرار می‌دهد. این دست از پیامدها، مواردی است که در انسان و محیط‌زیست اجتماعی، اخلاقی و طبیعی او مشهود است. به ابتذال کشیده‌شدن مقدسات، باورها و در نهایت امر هم‌شکل‌سازی، جدی‌ترین آفتی است که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد.

در جوامع امروزی هنگامی که فردی قصد سفر دارد، از نظر فکری و رفتاری و همچنین از نظر ظاهری تغییریافته و هیبت و روحیۀ همیشگی او دگرگون می‌شود تا جایی که خود را از نظر لباس و رفتار از بسیاری قیود رها می‌داند. نخستین تأثیر سوء جهانگردی در قلمرو فرهنگی از همین آلودگی ذهنیت و تشابه ظاهری افراد نشئت می‌گیرد. یکنواختیِ شرایط زندگی در کشورهای صنعتی امری مشهود است؛ چراکه شیوه‌های جدید تولیدی موجب تراکم روزافزون انسان‌ها شده است و همین امر، تفاوت‌هایی را که در شیوۀ زندگی، نحوۀ تفکر، زبان، پوشش و تفکیک میان شهرنشینان و روستاییان وجود داشت، نابود کرده است. قوانین انبوه موجب ازبین‌بردن بازارهای محلی لباس‌ها، کفش‌ها، پارچه‌ها، لوازم منزل و هر ابزاری که همه روزه مورد استفاده قرارگرفته است و در محیط‌زیست انسان مستقیماً در دسترس است، شده است و آن‌ها را با نمونه‌های یکسان صنعتی جایگزین کرده است. وحدت سیاسی، نفوذ مشترک اقتصادی، آزادی مبادلات و توسعۀ شرکت‌های چندملیتی از جمله عواملی است که موجب تشدید این فرآیند می‌شود. در نتیجه امروزه در بسیاری از مناطق گردشگرپذیر جنبه‌ها و مظاهر سنتی و ملی از بین رفته و هرکس یا هر چیزی را که در برابر این جریان قرار گیرد، نابود ساخته است.

مناطق گردشگری که سخت در اندیشۀ بهره‌مندیِ اقتصادی از جریان گردشگری هستند، برای دیدارکننده‌ها استثناها و امتیازاتی قائل می‌شوند. آثار تحقیرآمیز ناشی از این کار برای بومیان مناطق گردشگری غیرقابل توجیه است.

هجوم صنعت گردشگری که خود را تشنۀ اصالت و تنوع نشان می‌دهد، موجب سلب شخصیت و بروز یکنواختی در مناطق مورد بازدید شده است. هیچ پدیده‌ای مسری‌تر از بیماری «یکنواختی» در بین جمعیت بومیان نیست. درواقع حیثیت و اعتباری که مدیران و مسئولین مناطق گردشگرپذیر برای گردشگران قائل‌اند، موجب می‌شود که مردمان بومی سعی کنند که هرچه زودتر و بیشتر خود را از همه نظر به گردشگر بیگانه شبیه سازند و بدیهی است که برای نیل به این منظور عوامل زیبایی و جذابیت‌های اصیل چارچوب زندگی بومی رها می‌شود. آنچه این روحیۀ یکسان‌پذیری یا دست کم، شبیه‌سازی و تقلید از گردشگر بیگانه را در بین مردمان بومیِ کشورهای توسعه‌نیافته تقویت می‌کند دو عامل است:

نخست احساس حقارت بومیان نسبت به وضع موجود خود، فقر، پوشش، عقب‌افتادگی علمی و فنی، در مقایسه با گردشگران که با لباس‌های عجیب‌وغریب و گاهی پرزرق‌وبرق خود در مناطق گردشگری کشور، پرسه می‌زنند و با فخرفروشی به زندگی بومیان نگاه می‌کنند. بومیان نیز افزایش اعتبار و فرهنگ خود را در پیروی از آداب‌ورسوم گردشگران یافته و به تقلید از او حتی در شکل ظاهری می‌پردازند؛ دوم، پذیرفتن توصیه و تأکید برخی از متولیان امور فرهنگی است، مبنی‌بر اینکه اگر مردم خواستار رهایی از بدبختی و نیل به توسعه‌یافتگی هستند، باید هر آنچه را که قدیمی و سنتی است رها کنند و به عبارت دیگر، پیشرفت و رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را درگرو کنارگذاشتن شیوه‌های اصیل زندگی بدانند. اقدام رضاشاه مبنی‌بر مجبورکردن زنان به کشف حجاب و ملزم‌نمودن مردم به تغییر لباس و اقدام آتاتورک در ترکیه در مورد تغییر خط و زبان ترکی و اجبار به کنارگذاشتن لباس سنتی و پوشیدن لباس فرنگی و استقبال از جلوه‌های تمدن غرب، نمونۀ بارزی از این موارد است.

4-2. صنعت گردشگری و سوداگری

امروزه در صنعت گردشگری دروغ‌پردازی، خیانت‌درامانت، انحراف اهداف و مفاهیم عالیِ انسانی، تحمیل اهداف غیر انسانی به مسافران و سوءاستفاده از زمان فراغت آنان به‌وسیلۀ شرکت‌هایی که فقط به دنبال کسب سود بیشترند، امری عادی جلوه می‌کند. گسترش توأم با هرج‌ومرج صنعت توریسم، علتی جز تجاری‌شدن بیش از اندازۀ آن ندارد. بسیاری از شرکت‌ها و مؤسسه‌های مسافربری با تبلیغات فریبنده، میلیون‌ها انسان بی‌خبر و ناآگاه را به‌سوی خود کشانده و ضمن تبانی با صاحبان جذابیت‌های توریستی، به هدف خود که انباشت سرمایه است دست می‌یابند. اساس جهانگردی سنتی بر جابه‌جایی بازدیدکننده استوار است. بنیان زندگی، سنن، رسوم و آیین‌های ملی و مذهبی نیز بر پایۀ حضور فعال مردم بومی منطقه در چارچوبی طبیعی، اصیل و سنتی استوار است؛ اما تنها به سبب «اقتصادی‌تر»بودن، به‌آسانی تمامی این اصول دگرگون شده‌اند.

5-2. تأثیر صنعت گردشگری بر طبیعت

برای نخستین‌بار در سال ۱۳۱۴ اداره‌ای تحت عنوان «ادارۀ امور جهانگردی» در وزارت کشور به وجود آمد و انجام کلیۀ امور مربوط به جهانگردی کشور را به عهده گرفت.

نگاه اقتصادی به این پدیده و بدل‌شدن آن به صنعتی مخرب، آن را به عاملی برای تخریب چشم‌اندازهای طبیعی، دامنۀ کوه‌ها، سواحل رودها و دریاها، جنگل‌ها و شهرها بدل کرده است. در حال حاضر به نام «آزادی فردی»، ساختن انبوه خانه‌های ییلاقی را با هر نوع مصالح و به هر شکلی، در وضعیتی آشفته، بی‌قاعده و عاری از هرگونه عنصر زیبایی یا سازگاری با طبیعت، مجاز شمرده و بدین‌سان مناظر طبیعی را ویران کرده است و زمینۀ آلودگی محیط را فراهم می‌کنند. به عنوان نمونه، امروزه بسیاری از درختان در جنگل‌های افریقا، به سبب کشیدن جاده‌ها برای رفت‌وآمد گردشگران و شکار حیوانات قطع‌شده‌اند. بر اثر آمدورفت و رفت دائم گردشگران با خودروها هوای جنگل‌ها مسموم شده است و آرامش محیط برهم می‌خورد و به همین سبب، بسیاری از پرندگان و سایر جانداران یا به علت شکار گردشگران یا به سبب برهم‌خوردن توازن محیط و آرامش جنگل‌ها، نابودشده‌اند.

3. گردشگری در ایران؛ استمرار اندیشۀ متعارف

ساختارها پیش از انقلاب اسلامی: توجه حکومت و دولت به گردشگری که در دوران قاجاریه کاهش‌یافته بود، پس از استقرار رژیم پهلوی و ورود ایران به دورۀ جدیدی از رابطه با غرب و توسعۀ گردشگری نوین، شکلی جدی به خود گرفت. با توجه به اهمیت اقتصادی و سیاسی گردشگری خارجی در این دوره، دولت ناچار به فراهم‌آوردن تسهیلات و امکانات لازم برای گردشگران خارجی بود. لذا برای نخستین‌بار در سال ۱۳۱۴ اداره‌ای تحت عنوان «ادارۀ امور جهانگردی» در وزارت کشور به وجود آمد و انجام کلیۀ امور مربوط به جهانگردی کشور را به عهده گرفت. بعد از شهریور ۱۳۲۰ ادارۀ مذکور به «شورای عالی جهانگردی» تبدیل شد و به تدوین قوانین و مقررات مربوط به ورود و اقامت گردشگران و نیز احداث هتل و اقامتگاه در شهرهای مسافر پذیر اهتمام ورزید. در سال ۱۳۳۳ با توجه به گسترش صنعت گردشگری در جهان، مسئلۀ اهمیت جلب گردشگران خارجی و تحکیم مبانی میان کشورهای مختلف، مورد توجه دولت قرار گرفت. در سال ۱۳۴۰ شورای عالی جهانگردی مرکب از نمایندگان وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی تشکیل شد که وظیفۀ تعیین خط مشی و برنامه‌های اجرایی ادارۀ امور گردشگری وزارت کشور را بر عهده گرفت.

شکل‌گیری و ادامۀ فعالیت این سازمان با دو برنامۀ سوم و چهارم عمرانی کشور مقارن بود. برنامۀ سوم، نخستین برنامه‌ای بود که به امر گردشگری در آن پرداخته‌شده بود. از این برنامه به بعد بود که با توجه به اهمیت بین‌المللی این موضوع و ضرورت سامان بخشیدن به آن، این مقوله در برنامه‌های عمرانی وارد شد. (ضرغام، ۱۳۷۵: ۳۸) از آن پس در تمامی برنامه‌های عمرانی به‌طور جداگانه به مقولۀ گردشگری و توسعۀ آن پرداخته می‌شد.

ساختارها بعد از انقلاب اسلامی: با پیروزی انقلاب اسلامی، وزارت اطلاعات و جهانگردی پس از ادغام با وزارت فرهنگ و هنر به «وزارت ارشاد ملی» و سپس به «وزارت ارشاد اسلامی» تغییر عنوان یافت. همچنین به موجب مصوبۀ شورای انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۸ «سازمان مراکز ایران‌گردی و جهانگردی» با ساختاری نو و خط‌مشی جدید و وظایفی متمایز از گذشته به منظور جلوگیری از تداخل وظایف و هماهنگ‌نمودن فعالیت‌ها و مسائل مربوط به گردشگری، بهره‌برداری از واحدهای پذیرایی موجود و ارائۀ خدمات، تأسیس شد.

نگاه اقتصادی به این پدیده [توریسم] و بدل‌شدن آن به صنعتی مخرب، آن را به عاملی برای تخریب چشم‌اندازهای طبیعی، دامنۀ کوه‌ها، سواحل رودها و دریاها، جنگل‌ها و شهرها بدل کرده است.

ساختار نهادی موجود بخش گردشگری، بخش‌های دولتی و خصوصی را در برگرفته و در سطوح ملی و استانی دارای ارتباطات سازمانی است. بخش دولتی متولی توسعه، تبلیغ و تنظیم مقررات جهانگردی و همچنین ارائۀ برخی خدمات و تسهیلات در این زمینه است و بخش خصوصی، خدمات و تسهیلات توریستی را به عنوان وظیفۀ اصلی ارائه می‌کند. این بخش از دفاتر مسافرتی و برخی تورگردان‌ها، رستوران‌ها و اغلب هتل‌های کوچک و سایر تسهیلات اقامتی تشکیل یافته است؛ اما اکثر منابع فرهنگی و طبیعی اصلی توسط بخش دولتی اداره می‌گردد. (سازمان ایران‌گردی و جهانگردی، ۱۳۷۹: ۷۰)

در برنامه‌های توسعه نیز هدف‌گذاری‌هایی برای مقولۀ گردشگری صورت گرفته است؛ اما اینکه این هدف‌گذاری‌ها تا چه اندازه متناسب با اهداف انقلاب بوده‌اند، پرسشی است که در بخش بعد به‌طور اجمالی به آن خواهیم پرداخت.

4. تأملی در صنعت گردشگریِ ایران

پس از معرفی اجمالی ساختارها، سیاست‌ها و برنامه‌های دولت‌های گوناگون پیش و پس از انقلاب اسلامی در ایران در خصوص توسعۀ گردشگری در کشور، در یک جمع‌بندی نسبت به این تحولات، می‌توان نکات و تأملات زیر را در مورد این تلاش‌ها ارائه کرد:

سردرگمی در تبیین ماهیت گردشگری: مهم‌ترین مسئله در نقد سیاست‌های بخش گردشگری، سردرگمی و اختلافی است که همواره میان مسئولان در تبیین ماهیت گردشگری و سپس طراحی اهداف کلی و مقطعی این بخش براساس آن وجود داشته است. زمانی با ادعای تلاش برای حفظ هویت فرهنگی، البته با تعریف خاص زمان خود، با سرعت به دنبال اجرای فرایند ادغام در اقتصاد جهانی بوده‌ایم. زمانی دیگر با وقوع انقلاب اسلامی و تجربه‌نمودن بحران‌های پس از انقلاب، برای پاسداری از هویت فرهنگی به مبارزه با روند شکل‌گیری اقتصاد جهانی پرداخته‌ایم. پس از پشت سر گذاشتن بحران‌ها توجه اصلی خود را معطوف به اقتصاد جهانی نموده‌ایم و به حفظ هویت فرهنگی بهای کمتری داده‌ایم. سرانجام به عنوان پیامد این دوره، دل به اقتصاد جهانی داده و آنچه را می‌توان هویت فرهنگی نامید، محدودیت و مانع بر سر راه توسعۀ جهانگردی دانسته‌ایم. تمامی این‌ها در حالی است که همواره در بیان اهداف و سیاست‌های کلی بر موضوع تبلیغ و اشاعۀ فرهنگ و گرفتن حق خود از بازار جهانی تأکید داشته‌ایم؛ اما آنگاه‌که این اهداف کلان به دست مجریان سپرده‌شده است، میان آنچه هدف‌گذاری کرده و آنچه در حال حاضر بدان مبتلا گشته‌ایم، شاهد اختلاف فاحشی بوده‌ایم.

بررسی سیر تحول رابطۀ دولت و جهانگردی در ایران نشان می‌دهد که روزهای نخست از موضع انفعال و صرف خدمات‌دهی به جهانگردان خارجی آغاز نموده‌ایم و بنا به تعبیری ایران را به عنوان محلی که در آن باید به جهانگردان خارجی خوش بگذرد، در نظر گرفته‌ایم.

بررسی سیر تحول رابطۀ دولت و جهانگردی در ایران نشان می‌دهد که روزهای نخست از موضع انفعال و صرف خدمات‌دهی به جهانگردان خارجی آغاز نموده‌ایم و بنا به تعبیری ایران را به عنوان محلی که در آن باید به جهانگردان خارجی خوش بگذرد، در نظر گرفته‌ایم.

ابهام در بیان روشن اهداف: نکتۀ دیگری که در خصوص اهداف اعلام‌شده می‌توان افزود، ابهامی است که به نظر می‌رسد همواره در بیان روشن اهداف وجود داشته است. چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس‌ازآن، موضوع «شناساندن» یکی از مفاهیمی است که در تمامی سیاست‌ها و برنامه‌ها به چشم می‌خورد؛ اما هیچ‌گاه به‌طور روشنی بیان نکرده‌ایم که هدف نهایی ما از شناساندن موضوعاتی از قبیل طبیعت زیبای ایران یا مهمان‌نوازی ایرانیان به گردشگران داخلی و خارجی چیست؟ بی‌شک شناساندن در گردشگری وسیله‌ای است که باید با آن هدف ایجابی مهمتری را دنبال نمود. پرسش این است که آن هدف مهم‌تر و اصلی در کدام یک از سیاست‌ها و برنامه‌های توسعۀ گردشگری اعلام‌شده است. البته اگر در مواردی هم مانند رهنمودهای مقام معظم رهبری در برنامۀ سوم توسعه به توسعۀ فرهنگ اسلامی یا ایجاد وحدت ملی برمی‌خوریم، همان‌گونه که گذشت، کمتر ردپایی از آن در سیاست‌ها و برنامه‌های اجرایی می‌یابیم.

رویکرد غربی به منابع و جاذبه‌های گردشگری ایران: در تعقیب نگاه اقتصادی به گردشگری در سابقۀ برنامه‌ریزی جهانگردی در ایران می‌توان، به تهیۀ «فهرست منابع جهانگردی ایران» توسط شرکت Tourist Consult به‌عنوان نخستین اقدام نظام‌یافته در این خصوص و بخشی از برنامه ملی جهانگردی اشاره کرد. این فهرست، منابع جهانگردی ایران را در دو حوزۀ فرهنگی و طبیعی طبقه‌بندی کرده است. (سازمان ایران‌گردی و جهانگردی، ۱۳۷۹: ۹)

آنچه در نقد این فهرست می‌توان گفت این واقعیت است که شناسایی و معرفی جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی موجود در جمهوری اسلامی ایران علاوه‌بر آن‌که به دست بازاریابان غربی و با رویکردی غربی انجام‌یافته است، مشتریان و علاقه‌مندان آن نیز تماماً جهانگردان کشورهای پیشرفته صنعتی فرض شده‌اند. در این فهرست تنها جاذبه‌هایی معرفی‌شده است که در جریان جهانگردی معاصر و متأثر از الگوی معاصر جهانگردی در جهان غرب، برای جهانگردان به‌عنوان جاذبه‌های آشنا به‌شمار می‌رود.

در این مجموعه حتی زیارتگاه‌ها و مساجد از کارکرد اصلی خود جدا شده و به آن‌ها بیشتر به شکل یک موزه و منبع کسب درآمد نگاه شده است. در این رویکرد مسجد و اماکن مقدس از ماهیت اصلی خود تخلیه گردیده و بسان پیکری بی‌جان مورد نظاره کسانی قرار می‌گیرد که در بهترین حالت ممکن است از زیبایی ظاهر و اشیاء قیمتی موجود در آن همراه با مصالح به‌کاررفته برای ساختن آن و نهایتاً گردآمدن بیشتر هنرهای بشری در یک محل به وجد آمده باشند. (همایون، ۱۳۹۱: ۱۲۸)

شناسایی و معرفی جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی موجود در جمهوری اسلامی ایران علاوه‌بر آن‌که به دست بازاریابان غربی و با رویکردی غربی انجام‌یافته است، مشتریان و علاقه‌مندان آن نیز تماماً جهانگردان کشورهای پیشرفته صنعتی فرض شده‌اند.

این نکته در مورد جلوه‌های گوناگون و متنوع فرهنگی ایران در فهرست یادشده به چشم می‌خورد. در این فهرست، آنچه از اقوام گوناگون ایران برای جهانگردان در نظر گرفته‌شده است، مواردی است که قابل بازدید، آن‌هم به شکل گردشگری امروزین آن است. بی‌شک نمی‌توان مراسمی مانند عزاداری سالار شهیدان (ع) را از فهرست جاذبه‌های جهانگردی ایران اسلامی حذف کرد؛ اما باید توجه داشت که تنزل این مراسم به سطح یک مراسم بومی محلی که می‌تواند در میان هر قوم دیگری نیز اتفاق بیفتد، غافل‌ماندن از جاذبه‌های جدی جامعه دینی ایران را به دنبال دارد. این مراسم اگرچه در حاشیۀ خود همیشه تماشاگرانی نیز داشته است؛ اما اختلاف میان این امر و تماشاگری جهانگردان معمولی جهان معاصر در وابستگی این دو گروه است به مراسمی که در حال برگزاری است و معنایی که هریک از این اتفاق با روح خویش عجین می‌سازند. جهانگرد و گردشگر امروزی، به این مراسم با چشم ظاهر می‌نگرد و تنها چیزی که با خود از آن به یادگار می‌برد، خاطرۀ مشاهدۀ مراسمی است که از جنبه‌های گوناگونی با دیگر مراسمی که دیده است تفاوت دارد. (همان: ۱۳۱)

علاوه براین وقوع انقلاب اسلامی در ایران و آمیخته‌شدن‌دین و سیاست در این کشور، حقیقتی است که به هیچ‌وجه قابل انکار نیست. این مسئله پیامدهای بسیاری را به دنبال خود داشته است که نادیده‌گرفتن آن در موضوع پیشبرد امر جهانگردی و گردشگری در جمهوری اسلامی ایران خطایی بزرگ به شمار می‌آید. امکانی که وقوع این پدیده بزرگ پیش روی جمهوری اسلامی ایران برای پیوستن به جهان اسلام و مشارکت جدی در شکل‌دهی و رهبری امت اسلامی قرار داده است، از فرصت‌های مغتنمی است که بی‌شک می‌تواند به عنوان یکی از اصول محوری توسعۀ جهانگردی و گردشگری در جهان اسلام مطرح شود.

ساختار متزلزلِ صنعت گردشگری: یکی از اشکالاتی که می‌توان بر تلاش‌های انجام‌شده از سوی دست‌اندرکاران و برنامه‌ریزان بخش گردشگری گرفت، به موضوع ساختارها مربوط می‌شود. شاید بتوان به‌جرئت ادعا نمود که هیچ موضوعی به‌اندازۀ گردشگری در طول تاریخ معاصر ایران از لحاظ ساختار با دگرگونی‌های پیاپی مواجه نبوده است. بخشی از این تحول را باید ناشی از سردرگمی مسئولان امر در تصمیم‌گیری نهایی نسبت به موضوع گردشگری دانست.

اگر پدیدۀ گردشگری را همچون بسیاری از کشورهای غربی، اصالتاً پدیده‌ای اقتصادی می‌دانیم، بی‌شک باید همچون آن کشورها، آن را در دل وزارتخانه یا سازمانی اقتصادی سازماندهی کنیم و همچنین اگر آن را در درجۀ نخست به عنوان یک پدیدۀ فرهنگی می‌نگریم، ساختارهای مناسب آن را باید ذیل بخش فرهنگ و نهادهای فرهنگی کشور جستجو نمود. سرانجام اگر از رویکردی کل‌نگر برخورداریم و گردشگری را یک فعالیت چندوجهی می‌دانیم که در آن هرکدام از جنبه‌ها به‌نوبۀ خود دارای اهمیت و موضوعیت است، به نظر می‌رسد شایسته باشد آن را در قالب یک ستاد عالی و زیر نظر بالاترین مقام ممکن سازماندهی کنیم تا از توان هماهنگی و ضمانت اجرایی بالا برخوردار باشد. (همایون، ۱۳۹۱: ۲۸۶)

صنعت توریسم پدیدۀ نوینی است که بر پایۀ مفاهیم و اهدافی شکل‌گرفته است که در میزان انطباق آن‌ها با اهداف و الگوی مطلوب ایرانی‌اسلامی تردید وجود دارد.

غلبۀ جهانگردی بر ایران‌گردی، اولویتی نادرست: ازجمله نکاتی که توجه منتقدان و صاحب‌نظران این حوزه را به خود جلب می‌کند، تمرکز بیش از اندازه بر ورود جهانگردان خارجی به ایران و به حاشیه‌راندن موضوع ایران‌گردی ایرانیان در بیشتر برنامه‌ها و سیاست‌های دولت‌ها است. (همان: ۲۸۷) حال‌آنکه روشن است که آثار سوء ورود گردشگران خارجی بر جامعۀ ایرانی به مراتب بیشتر از گردشگران داخلی است.

5. الگوی اسلامی‌ایرانی گردشگری در تقابل با صنعت توریسم

در لزوم توجه جمهوری اسلامی ایران به موضوع توسعۀ جهانگردی و گردشگری هیچ شکی وجود ندارد. این موضوع هم با ملاک‌قراردادن توصیه‌ها و اوامر دینی قابل اثبات است و هم با درنظرگرفتن نقش گردشگری و جهانگردی در طول تاریخ تمدن‌های بشری. (همان: ۲۹۶) با توجه به مبانی محکم و قابل دفاعِ اسلام، ارائۀ الگویی مطلوب که آسیب‌های نگاه رایج به پدیدۀ گردشگری را درپی نداشته باشد، امری ضروری به نظر می‌رسد. با توجه به اینکه در اسلام تمامی پدیده‌ها معنایی الهی می‌یابند، این الگو بی‌شک متفاوت از الگویی خواهد بود که تاکنون در جهان معاصر رواج داشته است. با توجه به نقش تمدن‌ساز گردشگری و جهانگردی، می‌توان گفت که این الگو به منزلۀ اصلاح جریانی خواهد بود که در دوران حاکمیت تمدن غربی به انحراف کشیده شد.

6. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

با توضیحات ارائه‌شده، بی‌شک صنعت توریسم پدیدۀ نوینی است که بر پایۀ مفاهیم و اهدافی شکل‌گرفته است که در میزان انطباق آن‌ها با اهداف و الگوی مطلوب ایرانی‌اسلامی تردید وجود دارد. در پایان و در جمع‌بندی آنچه تاکنون از توصیف و نقد گذشت، می‌توان بر یک نکته تأکید ورزید و آن فقدان مبنای نظری مستحکم و چارچوبی روشن برای تحلیل پدیدۀ گردشگری در کشور است. مبنایی که باید از یک‌سو سر بر اندیشه‌های ناب اسلامی داشته باشد و از سوی دیگر در حوزۀ عمل بر اساس اندیشه‌ها، از هرگونه تقلید و پیوستن به جریان جهانی صنعت توریسم به دور باشد. در محقق ساختن الگوی اسلامیِ توسعۀ گردشگری در عین حال باید واقعیت‌های کنونی را نیز به‌عنوان داشته‌های اصلی در حل مسئله از نظر دور نداریم.

منابع

آدرنو، تئودور، اوقات فراغت، ترجمه ج آل احمد، زیباشناخت، شماره ۲ و ۳، صفحات ۲۸ تا ۳۳

بودریار، ژان، ترجمه پیروز ایزدی، جامعه مصرفی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۸۹

پولانی، کارل، دگرگونی بزرگ: خاستگاه‌های سیاسی و اقتصادی روزگار ما، ترجمۀ محمد مالجو، تهران، پردیس دانش، ۱۳۹۱

سازمان ایران‌گردی و جهانگردی، وضعیت موجود جهانگردی در ایران: تحلیلی از نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدات، تهران، دفتر پروژه برنامه ملی توسعه گردشگری، ۱۳۷۹

سیدی نیا، سید اکبر، مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی اقتصادی، فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی، سال نهم، شماره ۳۴، تابستان ۱۳۸۸

شایگان، داریوش، آسیا در برابر غرب، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۶

ضرغام، حمید، مدل برنامه‌ریزی استراتژیک جهانگردی ایران، تهران، دفتر هماهنگی و هدایت طرح جامع توسعه و مدیریت جهانگردی، معاونت امور سیاحتی و زیارتی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵

همایون، محمدهادی، جهانگردی؛ ارتباطی میان فرهنگی: مطالعۀ تطبیقی الگوی غربی معاصر و الگوی اسلامی، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، ۱۳۹۱

Biggart، N.W، (1994)، ‘Labor and Leisure’، In The Handbook Of Economic Sociology، Smelser، Neil and Swedberg R.، Eds.، Pp 672-691

Campbell، C، (1983)، ‘Romanticism and the Consumer Ethic: Intimations of A Weber Style Thesis’، Sociological Analysis، Vol 44، No 4، Pp 279-96

Tomlinson، Alan، ‘Leisure’، (1993)، The Blackwell Dictionary Of Twentieth-Century Social Thought، William Outhwaite And Tom Bottomore، eds.، Blackwell Publisher، U.K.، Pp 329-330

Thomson، E.P.، (1967) ‘Time، Work Discipline and Industrial Capitalism’، Past and Present 38. ▪

پی نوشت

1. Capitalism

2. The Market

3. Leisure

4. The Institute of Travel & Tourism

-----------------------

پدافند اقتصادی، ش 27 و 28، بهمن و اسفند 1395، صص 33-39


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.