احمد محمدیپور | کارشناسی ارشد اقتصاد
1396/1/3
تعداد بازدید:
توسعه مفهومی است که حتی اگر تصور دقیقی از آن هم وجود نداشته باشد جذاب و دلفریب است. به همین خاطر قرنهاست، بسیاری از کشورها بدون هیچ تصور و فهم دقیقی از توسعه برای دستیابی به آن تلاش کردهاند.
به طور کلی نسبت به توسعه دو نگاه وجود دارد. نگاه اول اینکه با توجه به ظرفیتهای فعال و غیرفعال درونی موجود در یک کشور دستیابی به توسعه را ممکن میدانند و نگاه دیگر با استفاده و توسل به بیرون مرزها و تعامل باقدرتهای بینالمللی برای دستیابی به توسعه برنامهریزی و تلاش میشود. بدیهی است که دستیابی به توسعه از نگاه اول سختتر اما پایدارتر و آسیبناپذیرتر است و بهنوعی نسبت به خارج مصونیت پیدا میکند. این مهم وقتی کشورهای خارجی حاضر به همکاری نیستند و در مقابل توسعه و رشد شما سنگاندازی میکنند اهمیت بیشتری پیدا میکند.
توسعه با هر نگاه و رویکردی که مورد نظر قرار گیرد، باید به دست انسان انجام شود. این انسان است که با دانش و مدیریت و سایر سرمایههایی که ایجاد میکند، میتواند مقدمات پیشرفت و توسعه را فراهم کند.
با همۀ این بحثها، نسبت به جمعیت و نیروی انسانی دو دیدگاه وجود دارد، دیدگاه اول جانب منفی قضیه را مورد هدف قرار داده و افزایش جمعیت را عامل اصلی بیچارگی و فقر ملتها میداند. با این توجیه که افزایش جمعیت به معنای منابع طبیعی سرانه پایینتر، سرمایه فیزیکی سرانه پایینتر، درآمد سرانه پایینتر، افزایش تقاضای اشتغال و بیکاری و وابستگی بیشتر و نیاز بیشتر به زیرساختهای اجتماعی جدید است و همه اینها به معنای وضعیت اقتصادی بدتر جمعیت و شکاف و فقر بیشتر خواهد بود. از مهمترین این نظریات، نظریه مالتوس است. وی در ابتدای قرن ۱۹ مطرح کرد جمعیت انسانها بهصورت هندسی افزایش میابد و از طرف دیگر بابیان نزولی بودن بهرهوری نهایی رشد تولیدات کشاورزی و محصولات غذایی را بهصورت حسابی دانست. وی بابیان این مسئله پیشبینی میکرد که در سالهای نهچندان دور با قحطی و کمبود غذا مواجه خواهیم شد.
دیدگاه دوم احتمال بروز اثرات مثبت افزایش جمعیت را مطرح میکند. در این دیدگاه جمعیت بیشتر یعنی نیروی آمادهبهکار بیشتر، مدیران و نخبگان و پژوهشگران بیشتر فلذا شتاب بیشتر رشد فناوری و تولید و درنتیجه کاهش شکاف درآمدی و عدالت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.
نیروی انسانی دو نقش در اقتصاد دارد. اول تقاضاکننده، دوم نیروی کار یا به عبارت دیگر نیروی بالقوه اقتصاد؛ در اقتصاد وقتی عرضه و تقاضا با هم رشد یابد خود به خود منجر به رشد اقتصادی میشود. از دید برخی از اقتصاددانان برای جمعیت هیچ نقش منفیای وجود ندارد. چرا که افزایش جمعیت از یکسو نیروی کار بیشتر را فراهم میکند و از سوی دیگر با افزایش تقاضا موجب تحریک طرف عرضه، افزایش تولید و در نتیجه کاهش بیکاری میشود. از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که توسعه واقعی درونی و ماهش وابستگی کشورها را میخواهد و برای دستیابی به آن حاضر به فداکاری است. سرمایه انسانی با مدیریت مناسب سرمایه اجتماعی عظیمی را برای حرکت به سمت توسعه فراهم میکند و حتی میتواند کمبود سایر سرمایههای اقتصادی را نیز جبران کند.
برای ریشهکن کردن فقر نباید رشد جمعیت را مورد هدف قرارداد بلکه باید علت و ریشههای فقر را شناسایی کرد. افزایش جمعیت موجب فقر نمیشود بلکه سیاستهای دولت است که میتواند از این ظرفیت برای حرکت چرخهای اقتصاد استفاده کند و یا موجب فقر و نابرابری شود. فقر را باید نتیجه مدیریت نادرست سرمایههای انسانی و مادی دانست.
مقایسه کشورهایی که وضعیت مشابهی ازلحاظ وضعیت سیاسی و فرهنگی و. . . نسبت به هم داشتهاند اما ازلحاظ جمعیتی با هم فرق میکنند بیانگر این نکته است که کشورهایی با جمعیت بیشتر، رشد و توسعه اقتصادی بیشتری نیز داشتهاند. برای مثال دو شاخص درآمد سرانه و توسعه انسانی را مورد تحقیق قرار میدهیم. چهار کشور آلمان، فرانسه، انگلستان و آمریکا را به ترتیب با جمعیت کنونی حدود ۸۳ و ۶۵ ، ۶۴ و ۳۳۰ میلیون مورد مقایسه قرار میدهیم.
به طور کلی کشورهایی که جمعیت بیشتری دارند، در بلندمدت رشد اقتصادی بیشتری را به دست آوردند. کشورهای با جمعیت بیشتر در واقع نیروی بالقوۀ اقتصادی بیشتری را نیز در اختیار دارند بنابراین با مدیریت و برنامهریزی مناسب میتوانند رشد بیشتری را نیز به دست آورند.
برای مثال پیشبینی تولید ناخالص تا سال ۲۰۶۰ برای کشورهای مورد بررسی در نمودار زیر آمده است. کشورهای با جمعیت بالا و نرخ رشد جمعیتی بیشتر رشد اقتصادی و درآمد سرانه بیشتری برای آنها پیشبینی میشود. در حالی که کشورهایی که با بحران پیری جمعیت روبرو هستند، در صورت ادامه این روند تولید ناخالص داخلی آنها تغیری نخواهد داشت.
در جدول زیر شاخص توسعه انسانی را برای کشورهای مورد بررسی فوق در دو سال ۱۹۸۰ و ۲۰۱۳ آمده است، مقایسه این شاخص، افزایش بیشتر را برای کشورهای پرجمعیت نسبت به کمجمعیت را بیان میکند.
همانطور که مشاهده کردید غالب کشورهایی که با جمعیت بیشتر در مقایسه با کشورهای مشابه خود توسعه و رشد بیشتری داشتهاند. به طور کلی همۀ کشورهای صنعتی شده کنونی نیز همزمان با صنعتی شدن، یک دوره رشد جمعیتی داشتهاند.
رونق اقتصادی و نشاط تجارت و صنعت کشاورزی و دیگر فعالیتهای درآمدزا، مرهون رشد جمعیت است. هرگاه جمعیت رشد منفی به خود بگیرد و اکثریت جامعه را پیران از کار افتاده تشکیل دهند، رونق اقتصادی از دسترفته و چرخه اقتصاد دچار رکود میگردد
بسیار از کشورهای توسعه یافته از آینده جمعیتی کشور خود نگران هستند و برای جبران بحران پیری جمعیت دست به سیاستهای تشویقی برای فرزند آوری و جذب مهاجر از سایر کشورها زدهاند. طبیعی است که اگر نیرویی برای انجام کارهای داخل کشور وجود نباشد کشورها مجبور هستند برای سر پا نگهداشتن خود از نیرو کشورهای دیگر استفاده کنند. برای مثال دولت فرانسه ۸۳ میلیارد یورو، یعنی حدود پنج درصد تولید ناخالص ملی کشور را صرف حمایت از فرزند آوری میکند. این میزان هزینه به نوبه خود بالاترین رقم در سطح اروپاست. یکی از سیاستهای تشویقی کشور آلمان برای افزایش جمعیت، پرداخت کمک هزینه و بستههای حمایتی به مهاجرانی که چندین سال در این کشور زندگی کرده و فرزندانشان تا ۱۷ سالگی در کشور آلمان تحصیل نمودهاند. مهاجران بینالمللی وقتی وارد کشوری میشوند فرهنگ خود را نیز وارد میکنند این موضوع خود تبعات بسیاری ازجمله از بین رفتن بافت فرهنگی کشور میزبان را به دنبال دارد. به هر حال بحران پیری جمعیت، بحرانی است که اگر برای آن تدبیری اندیشه نشود کشور ما نیز به آن دچار خواهد شد. پیری جمعیت یعنی به جای اینکه نیروی انسانی نیروی محرکهای باشد برای رشد و توسعه کشور، زنجیری میشود به پای حرکت آن و دولت باید بسیاری از نیروی خود را برای مخارج درمان و محافظت از آنان صرف کند.
همانطور که اشاره شد، الزاماً جمعیت زیاد موجب رشد و توسعه اقتصادی نمیشود بلکه اگر نیروی انسانی جهتدهی و آموزش مناسب و مطابق با آرمانها داده نشود میتواند یک کشور را فلج کرده و یا مسیر حرکتش را تغیر دهد. تناسب بین منابع داخلی و جمعیت یکی دیگر از لوازم افزایش جمعیت است. با توجه به بررسیهای انجامشده و وضعیت مناسب کشور ما از لحاظ منابع طبیعی علیالخصوص در منابع نفت و گاز که در مجموع رتبه اول را در بین کشورهای جهان دارد، ایران میتواند به راحتی جمعیت خود را بدون بحران قحطی و یا کمبود افزایش دهد. دو برابرشدن جمعیت ایران یعنی، دو برابر نیروی آمادهبهکار و باانگیزه، دو برابر نیروی نخبه، دو برابر جمعیت دلسوز و امیدوار و دو برابر نیروی آماده به مبارزه در برابر خطرات و دشمنیهای احتمالی که هر متجاوزی را از دستدرازی مأیوس و نامید میکند. آیا با جمعیت پیر میتوان در مقابل دشمنان قد راست کرد؟ ▪
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 13، آذر ماه 1394، صص23-24