دکتر حسن کیایی| عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع)
1395/12/30
تعداد بازدید:
یکی از اقداماتی که قرارگاه پدافند اقتصادی سازمان پدافند غیرعامل کشور بهمنظور تبیین و الگوسازی علمی اقتصاد مقاومتی و دفاع اقتصادی انجام داده است، برگزاری سلسلهجلسات گفتوگومحور دفاع اقتصادی است که با حضور استادان و صاحبنظران در حوزههای مختلف اقتصادی صورت پذیرفته است. در ادامه، گزیدهای از مباحث دکتر کیائی را که در مجموعۀ اول این نشستها ارائه شده است، از نظر میگذرانیم.
مسلماً اینکه اقتصاد ما در هر زمینه ای به منابع خارج از کشور وابستگی داشته باشد، به خصوص در مقطعی که ما در آن قرار داریم، به هیچ عنوان پذیرفته شده نیست. اصلاً به نظر میرسد که این تفکر آسیبزدن به اقتصاد ما یک تفکر رایجی است، یعنی یکی از اهدافی است که بسیاری از کشورها دنبال میکنند. اینرا خیلی شفاف هم میگویند یعنی ابایی از مخفیکردن این قضیه ندارند. شاید به تعبیری همه تلاش خود را انجام میدهند که به اقتصاد ما آسیب بزنند. بنابراین در هر قسمتی، در هر مقطعی که ما وابستگی پیدا کنیم، خودمان را در معرض آسیبهای خارجی قرار دادهایم و این مسئله به هیچ عنوان پذیرفته شده نیست.
به هر حال این تحریمها علیه اقتصاد ایران شکل گرفته است، لذا در شرایط فعلی شاید ما دیگر بحث خیلی دقیقی نتوانیم راجع به سرمایهگذاری خارجی داشته باشیم. درواقع باید زیربنای سرمایهگذاری خارجی را آماده کنیم تا پتانسیل آن را داشته باشیم که شرکتهای بزرگ بین المللی را جذب اقتصاد ایران کنیم. این پتانسیل که میگویم یعنی باید قوانین و مقررات ما شفاف باشد، مشوقها خیلی دقیق باشد، صنعت انتخاب شده باشد، نوع رابطه حقوقی ما با آن سرمایهگذار خارجی خیلی شفاف تبیین شده باشد تا این رابطه حقوقی به منافع ملی ما کمک کند و... .
در شرایط فعلی، بیشتر از سرمایهگذاری خارجی باید نگاهمان به سرمایهگذاری داخلی باشد. بعضی وقتها بحث این است که فشارها و تحریمهای خارجی اقتصاد ما را آسیبپذیر کرده است ولی اگر دقیق بررسی کنیم، میبینیم واقعا خیلی وقتها خودمان در بخشهای مختلف اقتصادی طوری عمل کردهایم که این آسیبپذیری بیشتر شود. یعنی شاید در ابتدا آن تنش و شوک اولیه از خارج صورت گرفته باشد، ولی سوءمدیریت ما در ابعاد مختلف اقتصادی در داخل کشور طوری بوده که این آسیبپذیریها را تشدید کرده است. وقتی ما در سرمایهگذاری خارجی تحریم شدیم و دیگر شرکتهای خارجی نیامدند، اگر خودمان میتوانستیم سرمایهگذاری داخلی را رونق دهیم، شاید خیلی از مشکلات اقتصادی الآن را نداشتیم.
در شرایط فعلی، بیشتر از سرمایهگذاری خارجی باید نگاهمان به سرمایهگذاری داخلی باشد.
باید منابع داخلی خودمان را به سمت سرمایهگذاری سوق دهیم که اگر این اتفاق بیافتد، خیلی از مشکلات، وابستگیها و آسیب پذیریها برطرف میشود. اولین و مهمترین حوزه همان حوزههای پولی و مالی است. الآن مشکل اقتصاد ایران این است که منابع پولی و مالی جذب میشود ولی اینها سرمایهگذاری نمیشود. چه اتفاقی افتاده است که بانکهای ما به عنوان نهادهای پولی و مالی نمیتوانند این منابع را به سمت سرمایهگذاری سوق دهند؟ من ابتدا از سیستم پولی بانکی و در واقع بازار پول کشور شروع میکنم.
بازار پول
در بحث بازار پول، هر چند قانون بانکداری بدون ربا تصویب شده است و بانکها هم خودشان را ملزم به رعایت آن میکنند، ولی مشکل ما این است که آثار، نتایج و پیامدهای سیستم بانکی همان پیامدهای بانکداری متعارف است، یعنی با وجود اینکه در بانکهای ما فعالیتهای ربوی اتفاق نمیافتد ولی آثار و پیامدهای آن دیده میشود. سیستم بانکی متعارف در اقتصاد غرب خودش را با یک نرخ بهرهای وِفق داده است و به خاطر اینکه تنشهای اقتصادی هم ندارند، شاید این برای آنها ایدئال است که میگویند نرخ وامدهی ما دو درصد است، از این مقدار یک درصد را بانک برمیدارد و یک درصد را هم به سپردهگذار میدهد. نه سپردهگذار درگیر ریسک فعالیت اقتصادی میشود نه وام گیرنده، اصلاً بانک نمیپرسد شما این وام را کجا استفاده میکنید. بانک در سیستم غرب میگوید وام را هر جا که میخواهی استفاده کن، دو درصد من را بده! متاسفانه الآن به یک تعبیری بانکهای ما هم همین کار را انجام میدهند. یعنی اگر شما دقت کنید سپردهگذار پولش را در بانک میگذارد و ۱۰ تا ۲۰ درصد بسته به بلندمدت و کوتاهمدت بودنش، سود میگیرد. اصلاً خودش را درگیر فضای ریسکی کشور نمیکند. تسهیلات گیرنده هم که وام را دریافت میکند، بانک اصلاً نمیگوید با آن چه کار میخواهی بکنی! تسهیلات گیرنده هم میرود با آن هر فعالیتی انجام میدهد.
اگر ما سیستم بانکداری اسلامی یا به تعبیری بانکداری بدون ربا را دقیق اجرا کرده بودیم، خیلی از این مشکلات در حوزه سرمایهگذاری را نداشتیم، چون بر اساس بانکداری اسلامی باید منابع و نهادهای پولی ما مستقیماً درگیر فعالیت اقتصادی بشوند. یعنی اگر سیستم بانکداری اسلامی دقیق رعایت میشد تسهیلات گیرنده باید به بانک میگفت من دارم در فلان پروژه سرمایهگذاری میکنم، شما بیا ببین آیا این پروژه مقرون به صرفه هست؟ توجیهپذیری اقتصادی دارد؟ اگر بانک ببیند که آن پروژه توجیهپذیری اقتصادی دارد با او شریک میشود، یعنی پول به او نمیدهد، بگوید برو هر کاری دوست داشتی بکن، بلکه میگوید من با تو در این سرمایهگذاری شریک میشوم. پس عملا منابع بانک به سمت سرمایهگذاری، همان پاشنه آشیل اقتصاد ما میرود. من روندها را بررسی کردهام، در سیستم بانکی ما تسهیلات داده میشود اما سرمایهگذاری نمیشود! یکی از دلایل بسیار مهم این است که بانکداری اسلامی دقیق اجرا نمیشود.
الآن مشکل اقتصاد ایران این است که منابع پولی و مالی جذب می شود ولی اینها سرمایهگذاری نمی شود. چه اتفاقی افتاده است که بانک های ما به عنوان نهادهای پولی و مالی نمی توانند این منابع را به سمت سرمایهگذاری سوق دهند؟
ما در بانکداری اسلامی دو نوع عقد داریم: یکی عقود مشارکتی که وقتی بانک تسهیلات میدهد، دقیقاً خودش در سرمایهگذاری دخیل میشود، یعنی منابع کاملا سرمایهگذاری میشود. دیگر عقود مبادلهای است که عقود مبادلهای هم با اقتصاد واقعی سروکار دارد، یعنی اگر بانک اجاره به شرط تملیک یا مرابحه واقعی انجام دهد، منابع پولی تبدیل به تجهیزات، ماشین آلات و کالا میشود و وارد بخش واقعی اقتصاد میشود. بنابراین یکی از دلایل اصلی اینکه چرا منابع پولی ما از سیستم بانکی به سمت سرمایهگذاری نمیرود، این است که ما در همان فضایی رفتیم که بانکهای متعارف کار میکنند. یعنی عملا وقتی بانکهای ما وام میدهند، فقط یک سود مشخص میخواهند و تسهیلات گیرنده هم نگاه میکند که کدام فعالیت سود بیشتری برایش دارد، لذا به جای راهاندازی خط تولید به سراغ خرید و فروش ارز میرود. پس یکی از بحثهای اصلی این است که اگر سیستم بانکی ما طوری رفتار کند که بانکداری اسلامی دقیقاً در آن رعایت شود، چنین مشکلی برطرف میشود.
بازار سرمایه
از آن طرف جدای از سیستم بانکی، نهادهای مالی را هم داریم که منابع پولی و مالی را میگیرند. پیش فرض و دلیل اصلی ایجاد بازار سرمایه این است که تشکیل سرمایه اتفاق بیافتاد ولی در اقتصاد ایران اینطور نیست. چون ما از ظرفیت بازار سرمایه استفاده نکردهایم. تئوری بازار سرمایه در اقتصاد متعارف هم همین است که یک محلی برای دادوستد سهام ایجاد شود تا مردم بیایند خرید و فروش سهام کنند و سود کسب کنند و همچنین شرکتهای جدید بتوانند سهامشان را عرضه کنند. یعنی بازاری برای مبادله سهام وجود داشته باشد تا شرکتهای جدید جذب اینها شوند و شرکتهای فعلی افزایش سرمایه دهند. اما متاسفانه نه چندان شرکت جدیدی جذب بازار سرمایه میشود و نه افزایش سرمایه چشمگیری اتفاق میافتد.
بنابراین اگر ما به دنبال تشکیل سرمایه هستیم باید این دو کار را دنبال کنیم. هیچ کدام از خرید و فروشها و مبادلات بازار سرمایه تشکیل سرمایه نیست به جز دو مورد:
۱. افزایش سرمایه شرکتهای فعلی، و
۲. ورود شرکتهای جدید.
وقتی من رشد شاخص بورس و رشد حجم معاملاتی در سالهای گذشته را با روند سرمایهگذاری مقایسه کردم، هیچ کدام از اینها با هم همخوانی نداشت. یعنی ما سالی داشتیم که مثلاً ۱۰۰ درصد یا ۸۰ درصد شاخص بورس رشد کرده ولی سرمایهگذاری منفی بوده است، سرمایهگذاری نداشتیم. اما یک شاخص داشتیم که کاملا با سرمایهگذاری همخوان بوده است و آن جذب شرکتهای جدید است. یعنی وقتی ما رشد تعداد شرکتهای جذب شده به بازار سرمایه را با سرمایهگذاری مقایسه میکنیم، دقیقاً یکی است. یعنی هر چقدر بیشتر بتوانیم شرکت جدید جذب بازار سرمایه کنیم، سرمایهگذاری جدیدی اتفاق افتاده است. لذا کاری که باید انجام دهیم، استفاده از ظرفیت ایجاد شده است. ما هم به نهادهای مالی جدید نیاز داریم تا چنین فرایندی را تسهیل دهند، هم به ابزارهای مالی نیاز داریم. مثلاً یک کار خوبی که اتفاق افتاد، ورود ابزار جدید صکوک بود. این ابزار فرایندی است که پولها را به سمت تجهیزات، ماشین آلات و... جذب میکند.
یکی از مهمترین مسایل ما بحث قوانین و مقررات و زیرساخت هاست. یکی از مشکلاتی که در کشور با آن مواجه هستیم عدم ثبات قوانین و مقررات است.
بنابراین یکی از نقاط آسیبپذیری ما در بازارهای مالی نبود ابزارها و نهادهای مالی جدید است که این فرایند واسطه گری را دقیق انجام دهند. پس کاری که اینجا باید انجام دهیم، استفاده از ظرفیتهای ایجاد شده است. ما هم به نهادهای مالی جدید نیاز داریم که چنین فرایندی را تسهیل کنند و هم به ابزارهای مالی نیاز داریم. مثلاً یک اتفاق خیلی خوبی که افتاد ورود ابزار جدید صکوک بود، این ابزار خودش یک فرایندی است که وجوه را به سمت تجهیزات و ماشین آلات سوق میدهد. پس یکی از مهمترین عوامل و اتفاقاتی که باید برای بهبود وضعیت سرمایهگذاری بیافتد، نهادهای پولی و مالی است اما فقط این نیست. یعنی ما در حوزههای غیر پولی و مالی هم مشکلاتی داریم.
قوانین، مقررات و زیرساختها
یکی از مهمترین مسایل ما بحث قوانین و مقررات و زیرساختهاست. یکی از مشکلاتی که در کشور با آن مواجه هستیم عدم ثبات قوانین و مقررات است. من مثالهای خیلی زیادی در این زمینه میتوانم برای شما بزنم. مثلاً در حوزههای صنایع معدنی کشور ما یک قانون به اسم بهره مالکانه داریم. بعد از گذشت این همه سال هنوز تکلیف سرمایهگذار با خودش مشخص نیست، بعضی وقتها میگویند بهره مالکانه هست، بعضی وقتها میگویند نیست. بعضی وقتها میگویند کم است، بعضی وقتها زیادش میکنند. بنده کاری به وجود یا نبود آن ندارم، دربارۀ وجود یا عدم وجود بهره مالکانه باید بحث کارشناسی شود ولی ثباتش بسیار مهم است. یعنی اگر قرار است بهره مالکانه باشد و یک نرخ خاصی هم باشد، برای حداقل ۱۰ سال، ۲۰ سال باشد تا وقتی من میخواهم برنامه سرمایهگذاری داشته باشم، بتوانم برای خودم نرخ مورد انتظار محاسبه کنم.
آن چیزی که در سرمایهگذاری حرف اول را میزند، نرخ مورد انتظار سود سرمایهگذار است. اگر من بتوانم یک فرایند با ثباتی را برای خودم لحاظ کنم و بتوانم برنامه ریزی کنم، سرمایهگذاری را انجام میدهم ولی اگر هر روز این قوانین و مقررات بالا و پایین شود و تغییر کند، نا اطمینانی ایجاد میکند و به تعبیری ریسک سرمایهگذاری را بالا میبرد. لذا من دیگر نمیتوانم فرایند و مسیر سرمایهگذاری را برای خودم در نظر بگیرم، به همین خاطر سرمایهگذاری نمیکنم. هر چه این نااطمینانی بیشتر باشد من ترجیح میدهم به جای سرمایهگذاری که یک فرایند بلندمدت است به سمت سفته بازی که یک فرایند کوتاهمدت است، بروم. پس ثبات قوانین و مقررات یکی دیگر از بحثهایی است که باید رعایت شود تا سرمایه گذاری، با ثباتی باشد.
جایگاه دولت
جایگاه دولت، یکی دیگر از مسائل مورد بحث در بهبود فضای سرمایهگذاری است. دولت در بسیاری از موارد رقیب بخش خصوصی در سرمایهگذاری است. در تئوریهای اقتصادی ناکارآمدترین نوع سرمایه گذاری، سرمایهگذاری دولتی است. به خاطر اینکه دولت آنالیز هزینه- فایده نمیکند، ارزش پول و سرمایهگذاری برای دولت بی معنی است، دولت انگیزه کافی برای کسب سود ندارد و... متاسفانه در اقتصاد ایران دولت رقیب بخش خصوصی است. منظورم از واژه دولت، دولت و نهادهای شبه دولتی است. در بسیاری از موارد دولت پا به پای بخش خصوصی در مناقصات و مزایدهها شرکت میکند و رقیب بخش خصوصی میشود و به خاطر هزینههای کمتری که نسبت به بخش خصوصی دارد، خیلی راحتتر پروژهها را میگیرد و به آنها ورود پیدا میکند.
دولت در بسیاری از موارد رقیب بخش خصوصی در سرمایهگذاری است. در تئوری های اقتصادی ناکارآمدترین نوع سرمایه گذاری، سرمایهگذاری دولتی است.
من نمیگویم این حضور نباید باشد، بلکه باید این حضور در جای خودش صورت بگیرد. بخش خصوصی به خاطر شرایط نا اطمینانی، ریسک بالا و برخی دلایل دیگر وارد بسیاری از پروژهها نمیشود. مثلاً به دلیل ریسکی که در پروژههای مرزی وجود دارد، بخش خصوصی اصلاً نمیرود یا در بسیاری از پروژههای عامالمنفعه اصلاً بخش خصوصی وارد نمیشود. بنابراین باید قانون بگذاریم که اگر دولت میخواهد سرمایهگذاری صورت دهد، آنجایی برود که بخش خصوصی نیست. این خیلی خوب است که کار روی زمین نماند و سرمایهگذاری صورت بگیرد، اما دولت باید آنجا برود که بخش خصوصی نیست یا نمیتواند برود یا نمیخواهد برود. در آنجا باید دولت و شبه دولتیها بروند و سرمایهگذاری کنند ولی نه اینکه بخواهند در پروژهها با همدیگر رقابت داشته باشند.
مراکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری
یکی دیگر از آسیبپذیریهایی که متاسفانه در حوزه سرمایهگذاری با آن مواجه هستیم نبود مراکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری است. این مراکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری که در همه جای دنیا هم هستند، نهادی هستند غالباً غیر دولتی که بین دولت و بخش خصوصی تعامل برقرار میکنند. یعنی از یک طرف برای اینکه اولویتها را بدانند، بدانند کجا سرمایهگذاری استراتژیک است؟ کجا وابسته هستیم؟ کجا نیاز به سرمایهگذاری بیشتر داریم و...، با دولت رابطه دارند. از طرف دیگر با بخش خصوصی در ارتباط هستند تا به آنها در تنظیم طرح توجیهپذیری اقتصادی کمک کنند.
برای توضیح بیشتر این مسئله باید بگویم که بحث ما این است که آسیبپذیریها و وابستگیهایمان را کم کنیم. اما بخش خصوصی اصلاً این را نمیداند، یعنی در جریان آن نیست. دولت باید به او مشاوره دهد و به بخش خصوصی منتقل کند که اولویت سرمایهگذاری ما در حوزههای خاصی است. بعد مراکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری این اولویت را تبدیل به بیان اقتصادی میکند. یعنی اگر این اولویت شناسایی شود، با نهادهای دولتی و قانونگذاران صحبت میکند و مثلاً برای آنجا مشوقهای مالیاتی و مشوقهای سرمایهگذاری ایجاد میکند. یعنی این اولویتها را به انگیزههای اقتصادی تبدیل میکند تا بخش خصوصی در آنجا سرمایهگذاری کند.
باید قانون بگذاریم که اگر دولت می خواهد سرمایهگذاری صورت دهد، آنجایی برود که بخش خصوصی نیست.
مرکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری از آن طرف با بخش خصوصی در ارتباط است و به آنها کمک میکند که طرح توجیهپذیری اقتصادی تنظیم کنند. خیلی وقتها بخش خصوصی توان یا حتی سواد این را ندارد که ارزیابی اقتصادی انجام دهد، لذا چنین مراکزی حتماً باید وجود داشته باشند. خیلی وقتها بخش خصوصی نسبت به پتانسیلهای جغرافیایی آگاهی ندارد. درحالیکه به خاطر شرایط متفاوت جغرافیایی و پتانسیلهای مختلف مناطق، بسیاری از مناطق کشور پتانسیل سرمایهگذاری خاصی را دارند. در هر صورت نهادی باید بخش خصوصی را توجیه کند که مثلاً چه نوع سرمایهگذاری در شمال کشور بهتر است انجام شود؟ پس این مراکز ضمن ارتباطی که با بخش خصوصی دارند و علاوه بر کمکهای فنی که به آن میکنند، پتانسیلهای جغرافیایی را هم به او معرفی میکنند و از آن طرف مشکلات بخش خصوصی را هم به دولت منتقل میکنند. بنابراین ایجاد مراکز خدمات مشاوره سرمایهگذاری یکی دیگر از آن راهکارهایی است که اگر ما به سمتش برویم، میتوانیم سرمایهگذاری را تا حدی توسعه دهیم. ▪
-------------------------
پدافند اقتصادی، ش 12، آبان ماه 1394، صص19-21