گفتوگو با دکتر محمد نعمتی | عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق(ع)
1396/1/31
تعداد بازدید:
سؤال: تفاوت میان خودکفایی در اقتصاد مقاومتی و خوداتکایی در اقتصاد متعارف در چیست؟
در ابتدا لازم میدانم تا مباحثی را بهعنوان مقدمۀ پاسخگویی به این سؤال ارائه کنم. مدت مدیدی است که رهبر معظم انقلاب از جامعۀ دانشگاهی و نخبگان کشور تئوری سازی اقتصاد مقاومتی را در برابر اقتصاد متعارف مطالبه میکنند. گفتمان مقاومت اگر در ارکان حاکمیت همچون حوزۀ تأمین کالاهای اساسی بازتعریف و تئوری سازی نشود، در سطح شعار باقی میماند و همان گونه که گفتمان آزادی و عدالتخواهی به انحراف کشیده شد، بعید نیست که گفتمان مقاومت هم نتواند ظرفیتهای خود را فعال سازد. یکی از مهمترین وظایف خبرگان اقتصادی تبیین وجه تمایز اقتصاد برآمده از گفتمان مقاومت در برابر اقتصاد ترجمهای مرسوم است. اقتصاد مقاومتی میبایست از یک شعار صرف به مصادیق عینی و قابل فهم برای عموم فعالان و کارشناسان اقتصادی بدل گردد. باید نشان داد که اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد مترقی برای ملتهای مستضعفی است که نمیخواهند در پازل استکبار به بازی گرفته شوند و پیشرفت را در کنار عزت و اقتدار سیاسی طلب میکنند.
کشاورزی که به گفته بنیانگذار انقلاب اسلامی امام رضوان الله علیه، باید اساس اقتصاد کشور قرار گیرد و توجه به بخشهای دیگر همچون صنعت نباید کوچکترین خللی در پیشرفت آن ایجاد کند، نمونۀ اکمل مدل مقاومت و پیشرفت است.
کشاورزی که به گفته بنیانگذار انقلاب اسلامی امام رضوان الله علیه، باید اساس اقتصاد کشور قرار گیرد و توجه به بخشهای دیگر همچون صنعت نباید کوچکترین خللی در پیشرفت آن ایجاد کند، نمونۀ اکمل مدل مقاومت و پیشرفت است. بخش عظیمی از اقتصاد کشور که زخمهای اصلاحات اراضی غرب در دوره پهلوی بر پیکر آن هنوز با مدلهای ترجمهای غرب راه علاجی نیافته است. کار ویژه بخش کشاورزی تأمین امنیت غذایی پایدار میباشد؛ تأمین امنیت غذایی را دسترسی آحاد مردم به غذایی سالم و مکفی تعریف میکنند. در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی خودکفایی در محصولات اساسی مطالبۀ امام راحل و رهبر معظم انقلاب بوده است. ایشان خودکفایی را اینگونه تعریف میکنند که هرگاه دولتهای خارجی نخواستند محصولشان را به ایران صادر کنند، بتوانیم نیاز داخلی را با تولید داخل تأمین کنیم. زمانی که این مفهوم و ضرورت آن را بهخوبی درک کردیم، در این صورت هر مفهومِ دیگری که از اقتصاد متعارف بهجای آن به کار گرفته شود، طبعاً آن مفهوم و معنا را انتقال نداده و انحرافی خواهد بود. در کنار این هدف راهبردی مفهومی به نام خوداتکایی مطرحشده است. در ابتدا باید متذکر شد که اگر منظور دوستان دولتی همان خودکفایی است، پس چه لزومی دارد که یک ادبیات جدید در برابر ادبیات امام و رهبری ایجاد کنند و اگر منظورشان چیز دیگری است خب مبهمگویی نکرده و شفاف سخن بگویند. البته مفهوم لغوی مطلوبی دارد ولی وقتی وارد مؤلفههای آن در اقتصاد متعارف میشویم، تضادها و تزاحمات آن را به عینه با مفهوم خودکفایی درمییابیم. خوداتکایی مصطلح در اقتصاد متعارف هیچ ابایی ندارد که اذعان کند شاخصههای اقتصادی تولید، اعم از ارزشافزوده و سود، از تولید مواد اساسی موردنیاز در داخل کشور از اولویت بیشتری برخوردار است. خوداتکایی مصطلح با اشاره به بحث مزیت نسبی، دستیابی به خودکفایی را در حوزههایی که کشور از نظر شرایط و توانایی فنی و مدیریتی، دسترسی به منابع انسانی، فرهنگ حاکم بر جامعه، تخصص نیروی انسانی و سطح تکنولوژیِ در اختیار، مزیت ندارد، ضروری نمیداند. حالآنکه تأکید مقام معظم رهبری بر این بوده است که در حوزۀ کالاهای اساسی هر چند مزیت نسبی وجود نداشته باشد، باید به خودکفایی رسید. نتیجۀ رویکرد خوداتکایی میتواند واردات بی رویۀ برخی محصولات استراتژیک در سالی باشد که به نام اقتصاد مقاومتی نامگذاری شده است. روشن است افرادی که تعاملات اقتصادی فعال در عرصۀ بینالملل را جایگزین مناسبی برای تولید داخلی میدانند، شناخت کافی نسبت به فضای بینالمللی و دشمنیهای غرب ندارند که نمونه بارز آن تجربۀ تحریم است.
به نظر شما چرا در دولت یازدهم از سوی برخی از مسئولین این تأکید وجود دارد که بهجای واژۀ خودکفایی که مورد تأکید رهبری است از واژۀ خود اتکایی استفاده شود؟
اجازه دهید که پرسش شما را با این بیان پاسخ دهم که به اعتقاد من هر اقتصاددان، مسئول و یا شخصی که ادعای پیگیری اقتصاد مقاومتی را دارد باید در ابتدا در دو حوزه فهم درستی برای وی حاصلشده باشد تا در کنار فهم درست او از اقتصاد مقاومتی قادر به پیگیری اهداف اقتصادی انقلاب باشد. در غیر این صورت راه را گمکرده و جلوۀ آن را میتوان در به کار بردن واژههای متفاوت و گاه متضاد با بیان رهبری ملاحظه کرد.
هدف از کشت فراسرزمینی این است که کشور برای تأمین مواد غذایی داخل کشور که عمدتاً وارداتی است، در کشورهای مبدأ سرمایهگذاری کند تا این محصولات در کشور مبدأ تولید و بهصورت تضمینشده وارد کشور شود. این ایده زمانی مطرح میشود که یک کشور از لحاظ امکانات و منابع طبیعی نتواند کلیه محصولات را در داخل کشور تولید کند و برای تأمین امنیت غذایی خود سعی کند شرکائی مطمئن انتخاب تا امنیت غذایی کشور افزایش یابد.
گام اول: ضرورت فهم صحیح از مشکلات و نابسامانیهای اقتصاد ایران: هر نظام یا سیستم اقتصادی- سیاسی باهدف برقراری عدالت در برخورداری از مواهب و خیرات بین آحاد شهروندان خود سبکی از زندگی و نحوه تعامل افراد را در چارچوبی از قوانین و مقررات سامان میدهد. نوع زندگی و سطح برخورداریهای متفاوت افراد تابعی از این سازوکارها و به عبارتی نوع حکمرانی حاکمان جامعه هست. عدالت یا بی عدالتی در برخورداریها، شفافیت یا عدم شفافیت به عنوان ابزار مواجه با فسادها، حضور و مشارکت فعال آحاد جامعه در صحنه کسبوکار یا رخوت و رکود و به حاشیه رانده شدن آنان از صحنه فعالیتها، برونزا بودن یا وابسته بودن به رانتهای خدادادی، بروننگر یا هر شکل دیگری از ارتباطات داشتن با دنیای خارج از قلمروی خود، مقاوم بودن یا آسیبپذیر و ضعیف در مقابل تهدیدهای دشمنان و ... همه و همه نتیجۀ نوع حکمرانی حاکمان (به معنای نوع تدبیر امور جامعه در برخورداری آحاد جامعه از مواهب) است. نتیجه فهم نادرست از حکمرانی و نتایج آن این میشود که مثلا حکومت در راستای تغییر وضعیت نابسامان بهجای شناسایی و تغییر قواعد بازی و سازوکارهایی که خود علت بروز نابسامانی است، بدون تغییر آنها و در همان قالب و سازوکارهای قبلی عنوان خوداتکایی را جایگزین عنوان خودکفایی میکند.
گام دوم: ضرورت فهم صحیح از حکمرانی و تدبیر امور و اولویتبندی مسائل: هر حاکم و دولتی در دوره قدرتش با محدودیت امکانات و محدودیت زمانی مواجه است لذا بدیهی است در اختصاص منابع و زمان خود گریزی از اولویتبندی ندارد. پزشک در مواجه با فرد مصدوم ابتدا سراغ مغز و قلب و ... میرود بعد به درمان خراشها و آسیبهای دیگر. برخی از موضوعات اقتصادی هستند که بر بسیاری از ساختارها و رفتارهای اقتصادی تأثیرگذار هستند: اگر درست تدبیر و تنظیمشده باشند بسیاری از جلوههای منفی و نابسامانیها از بین میرود. در برخی موارد حل ده درصد مسئلهها به برطرف شدن دهها درصد مشکلات میانجامد. در حوزۀ خودکفایی نیز مسئله به همین صورت است باید توسط متصدیان امر اولویتبندی دقیقی از مسائل این حوزه صورت گرفته و بعد اقدام شود.
گام سوم: ضرورت فهم درست از اقتصاد مقاومتی: اقتصاد مقاومتی به عنوان نظریهای جدید در حکمرانی اقتصادی مطرح است. آبشخور آن الگوی اسلامی پیشرفت و ادبیات اقتصاد اسلامی هست؛ لذا مبانی و اهداف آن و سازوکارهای تحقق آن مختص به خود است، همانطور که هر نظام اقتصادی (چه انواع لیبرالیسم، چه انواع سوسیالیسم و دولت رفاه و ...) مبانی، اهداف و سازوکارهای مختص به خود را دارد. سؤالی که از مسئولین میشود پرسید این است که بود و نبود این نظریه و مطالبۀ آن از سوی رهبری نظام بر حکمرانی شما چه تأثیری داشته است؟ صادقانه بخواهیم جواب دهیم این است که مطالبه و نظر رهبری در سطح همان حرف باقی هست و بسیاری از مسئولین همان کارهای روزمره خود را به همان سیاق سابق (که خود تنها منشا وضعیت نابسامان و غیر مقاوم امروز اقتصاد ایران هست) به اسم اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی انجام میدهند. روشن است زمانی که فهم صحیحی از این سه مورد وجود نداشته باشد، مفاهیم با یکدیگر ترکیب شده و مفاهیم نادرستی در ادبیات اقتصادی کشور و فضای تصمیمگیری متولد میشوند. مفاهیمی که بعضاً متضاد با آموزههای امام و رهبری است.
درحال حاضر یکی از راهکارهایی که برای تأمین کالاهای اساسی در حوزۀ کشاورزی پیگیری میشود. بحث کشت فراسرزمینی است. از نظر شما این بحث تا چه اندازه با بحث خودکفایی و اقتصاد مقاومتی سازگاری دارد؟
هدف از کشت فراسرزمینی این است که کشور برای تأمین مواد غذایی داخل کشور که عمدتاً وارداتی است، در کشورهای مبدأ سرمایهگذاری کند تا این محصولات در کشور مبدأ تولید و بهصورت تضمینشده وارد کشور شود. این ایده زمانی مطرح میشود که یک کشور از لحاظ امکانات و منابع طبیعی نتواند کلیه محصولات را در داخل کشور تولید کند و برای تأمین امنیت غذایی خود سعی کند شرکائی مطمئن انتخاب تا امنیت غذایی کشور افزایش یابد.
وقتی مشکلات داخلی حل نشود، رویکرد کشت فراسرزمینی برای حفظ منابع و امنیت غذایی اشتباه است. همین الان هم که قرار است این راهکار اجرا شود، منابع کشور مدیریت نمیشود و به هدر می رود.
اصولاً این بحث زمانی قابل طرح است که شما از تمام ظرفیتهای کشاورزی در داخل کشور بهرهمند شوید اما باز هم توان تأمین نیازهای مرتبط با آن کالای کشاورزی را نداشته باشید و در کنار آن سعی کنید که در میزان مصرف آب داخلی نیز صرفهجویی کنید. حالآنکه به اعتقاد من بخش کشاورزی در داخل با مشکلات عدیدهای مواجه است که باعث میشود نوبت به کشت فراسرزمینی نمیرسد. بخش کشاورزی ایران در حال حاضر با مشکلات عدیدهای روبهروست که هر روز در اخبار نمونههایی از آن مشاهده میشود. این مشکلات بر سطح درآمد و سوددهی کشاورزان تأثیرگذار بوده و انگیزۀ تولید و ادامۀ فعالیت کشاورزی را دچار مشکل کرده است. بهطور مکرر شنیده میشود که کشاورزان تمایل دارند زمین خود را بفروشند چون از زمین و کار کشاورزی، برای آنان درآمدی که بتوانند زندگی خود را با آن تامین کنند، حاصل نمیشود. شاهد این مدعا، تبدیل کاربری زمینهای کشاورزی به غیر کشاورزی و ویلا سازی است. با توجه به اینکه کشور ایران زمینهای نامرغوب زیادی دارد که میتوان آنرا به کاربریهای صنعتی، مسکونی یا هر کاربری غیرکشاورزی تخصیص داد، باز شاهد هستیم در کنار همان زمینهای نامرغوب، زمینهای کشاورزی به ویلا سازی و غیره تبدیل میشود. مهمترین عامل خروج کشاورزان و تبدیل زمینهای کشاورزی به ویلا سازی و غیره عبارتند از: نابسامانی بازار فروش، رانتهای اقتصادی در بازار محصولات کشاورزی، بالا بودن قیمت تمامشده محصول و جلوگیری از افزایش قیمت محصول متناسب با افزایش هزینهها بعلاوه سود متعارف به دلیل قدرت خرید پایین مصرفکنندگان و ناتوانی آنان در خرید محصولات، مشکلات آبوخاک، مشکلات تامین مالی با سود بالا، شکل نگرفتن زنجیره عرضه و ...
سؤال اساسی این است که آیا در حال حاضر از منابع پایه محافظت به عمل میآید؟ اگر اینگونه است پس تولید سیبزمینی مازاد و امحاء آن یعنی چی؟ تولید شیر مازاد و اعتراض دامداران و امحاء شیرها یعنی چی؟ یعنی منابع پایه و سرمایه نابود نشده است؟ آیا واقعا از ظرفیت تولیدی کشور بهینه و درست استفادهشده که به سرمایهگذاری در خارج و کشت فراسرزمینی فکر میکنیم؟ آیا بازار و تولید به درستی مدیریت میشود؟ کشت فرا سرزمینی وقتی موضوعیت دارد که بخش کشاورزی در داخل مشکلی نداشته باشد. فاجعه زمانی رخ میدهد که بدون توجه به حل مشکل تولیدکنندگان داخلی به خارجیها متوسل شوند. مثل دوره قبل که برای رفع سوء مدیریت خود به واردات متوسل شدند. پرداختن به خارج و سرمایهگذاری برای آن، بدون توجه به داخل یعنی پاک کردن صورت مساله. وقتی یک دامدار خردهپا برای بهبود تولید خود با دریافت وام مواجه است و یا نمیتواند تولیدش را بفروشد کشت فراسرزمینی چه کمکی در بلند مدت به کشور میکند؟ کشور باید با تشویق و ترغیب مقدار تولیدات را مدیریت کند تا اینکه مازاد تولید نداشته باشد. اگر کشور در تولید محصولی مزیت صادراتی دارد باز باید با تشویق و ترغیب و امتیاز تولید صادرات محور را تقویت کرد نه اینکه تولید مازاد را محو و امحا کند.
یک دیگر از سؤالات بی پاسخ این است که چرا تأمین امنیت غذایی از داخل شروع نمیشود؟ چرا به رفع نواقص تولید داخل توجه نمیشود؟ مسلما وقتیکه موانع رفع شد و اثبات شد که نمیتوانیم در داخل تولید کنیم یا بهصرفه نیست تولید کنیم، به خارج کشور متوسل شویم. کشت فراسرزمینی راهکار دایمی نیست؛ اما توجه به داخل و مدیریت صحیح و علمی تولید و بازار و... راهکار دایمی و بلند مدت کشور است. وقتی مشکلات داخلی حل نشود، رویکرد کشت فراسرزمینی برای حفظ منابع و امنیت غذایی اشتباه است. همین الان هم که قرار است این راهکار اجرا شود، منابع کشور مدیریت نمیشود و به هدر می رود. هنوز برای مساله آب عزم ملی و الگویی برای مدیریت صحیح آب و حفظ و صیانت از آن در بخش کشاورزی وجود ندارد و اگر هم وجود دارد بهصورت موثر اجرانشده است. هنوز مدیریت بازار محصولات کشاورزی وجود ندارد. هنوز زنجیره عرضه محصولات شکل نگرفته است. این مشکلات در کشور وجود دارد و تاکنون برای حل آن اقدامی مؤثر انجامنشده است؛ لذا تا زمانی که این مشکلات حلوفصل نشود، درگیر شدن اذهان برای کشت فرا سرزمینی بهمنزلۀ آباد کردن کشاورزی کشورهای خارجی و خراب کردن کشاورزی داخل کشور میباشد. ▪
-----------------------
پدافند اقتصادی، ش 25، آذر ماه 1395، صص 19-21