مهدی رحیمی نسب | کارشناسی ارشد اقتصاد
1396/1/6
تعداد بازدید:
مذاکرات هستهای ایران با گروه موسوم به ۱+۵ همراه با حواشی بسیار آن در داخل و خارج کشور درنهایت امر با انتشار برجام و تایید مشروط مقام معظم رهبری بر ان به پایان رسید. پایانی که بیشک اغازگر تحولات و چالشهای بسیاری برای آیندۀ کشور خواهد بود. با توجه به اهداف خصمانه طرف غربی و بهویژه امریکایی در قبال جمهوری اسلامی ایران، بیشک تلاش دشمن برای نفوذ در عرصههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ازجمله جدیترین چالشها و خطراتی است که در شرایط پسابرجام کشور را مورد تهدید قرار خواهد داد. نکتهای که بارها از سوی مقام معظم رهبری خطاب به مردم، مسئولین و جامعۀ نخبگانی بر آن تأکید شده است.
خبر سفر هیئتهای اقتصادی و سیاسی کشورهای مختلف به ایران اندکی پس از توافق اولیه، به یکی از اخبار رایج کشور در ماههای اخیر بدل شده است. هیئتهایی که هرکدام با ادعای بهبود روابط تجاری و اقتصادی میان دو کشور پای به عرصه نهادهاند. اما از همه عجیبتر تلاش شرکتها و برندهای امریکایی در حوزۀ کالاهای مصرفی برای اخذ مجوز فعالیت رسمی در داخل کشور است. تلاشها و سفرهایی که در ظاهر امر، رفتاری متناقض از سوی طرف غربی را به تصویر میکشد. تناقض ظاهری درجایی است که کشورها و یا به تعبیر بهتر نظام سلطه که هدفی جز براندازی نظام جمهوری اسلامی را در سر نمیپروراند، چگونه به فکر بهبود روابط اقتصادی با دشمن تاریخی خود افتاده است. پاسخ سادهانگارانه به این پرسش، کسب سود اقتصادی سرشار طرف غربی در بازارهای مصرفی بزرگ ایران است. از سوی دیگر طرفداران این رویکرد با استناد به اینکه در اثر بهبود روابط اقتصادی با غرب، سطح رفاه افراد جامعه ارتقا خواهد یافت، ورود این دسته از کالاهای مصرفی و رواج آنها در کشور را بلامانع میدانند. حالانکه اندکی تامل و تعمق در مسئله، تحلیلهای کاملا متفاوتی را به دست خواهد داد و آن اینکه نهتنها دشمنی طرف غربی و امریکایی با جمهوری اسلامی ایران پایان نیافته است بلکه در قالب استراتژی اقتصادی نفوذ کالاهای مصرفی و باهدف استحاله فرهنگی و سیاسی با شدت بیشتری پیگیری میشود. ذیل نوشتار فرارو ذیل بیان برخی حقایق و شواهد تاریخی و در چارچوب تحلیلی اقتصاد سیاسی به اثبات ادعای مطرحشده پرداختهشده است.
1. دورنمای بحث
پیچیدهبودن شرایط کنونی در دنیای مدرن، انتقال مؤلفههای فرهنگی و در همشدن مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باعث شده تا تئوریها و تحلیلهای رایج علوم انسانی در تحلیل مسائل روزِ جهان توانمندی کمتری داشته باشند. در یک چنین فضایی مداقه در باب مفاهیمی که بهظاهر روشن و صریح به نظر میرسند، ضروری مینماید. مفهوم تجارت آزاد1 ازجملۀ این مفاهیم است. تجارت و بازرگانی امری است که از دیرباز در میان اقوام مختلف وجود داشته است با این تفاوت که مراودات تجاری صرفا در حوزههای کالایی بسیار محدود و در میان گروههای خاصی از جامعه رواج داشته است. درحالیکه مفهوم تجارت در دنیای مدرن از آنچه درگذشته اتفاق میافتاده بسیار متفاوت شده است. تجارت مدرن در پس گزارهها و نظریات علمی اقتصاد مبتنی بر منفعت متقابل2 توجیه منطقی یافته و در عمل به ابزار دست قدرتهای سلطهطلب برای پیشبرد مقاصد فرا اقتصادی بدل شده است. در این میان کالای مصرفی مدرن اعم از کالاهای سخت و نرم3 نیز بهمثابه ابزار جنگی عمل کرده و بهواسطۀ ایجاد وابستگی، پویش نفوذ اقتصادی و فرهنگی را تکامل بخشیده است. نتیجۀ این فرایند درنهایت امر جهتدهی جامعه بهویژه عناصر فعال، هوشمند و نخبه در راستای اهداف نظام سلطه است.
در عمل در جهان مدرن رابطهای یکسویه بین کشورهای بهاصطلاح پیشرفتۀ اقتصادی و کشورهای بهاصطلاح عقبمانده یا درحالتوسعه حاکم است. این اتفاق بهمثابه تقابل دو جریان کمفشار و پرفشار هوا است و روشن است که در فضای اقتصادی نیز همواره جریان از بخش بهاصطلاح پرفشار اقتصادی بهسوی بخش کمفشار اقتصادی برقرار خواهد شد.
بدین منظور بخش نخست نوشتار ضمن واکاوی مفهوم تجارت کالاهای مصرفی در دنیای مدرن، به توضیح این مطلب پرداخته است که چگونه در وهلۀ اول تجارت کالاهای مصرفی به وابستگی اقتصاد منجر شده و درنهایت وابستگی اقتصادی در کالاهای مصرفی به وابستگی ایدئولوژیک به غرب منتج میشود. بخش دوم نوشتار ضمن تشریح جایگاه جمهوری اسلامی ایران در تقابل با سرمایهداری صنعتی، به بیان تلاش نظام سلطه برای مقابله با جریان انقلاب اسلامی ذیل نفوذ کالاهای استراتژیک مصرفی اختصاصیافته است. در بخش پایانی نیز به برخی از راهکارهای پدافندی بهویژه پدافند اقتصادی برای مقابله با دشمنی جدید غرب اشارهشده است.
2. مراودات تجاری و بازرگانی عصر مدرن؛ توجیه سرمایهداری صنعتی تا حقیقت پشت پرده
توجیه سرمایهداری صنعتی: روابط تجاری گسترده و روزافزون میان کشورهای مختلف و شکلگیری اقتصادهای بهشدت وابسته در راستای تأمین نیازهای داخلی، در زمرۀ اصلیترین مؤلفههای سرمایهداری صنعتی4 قرار میگیرند. اساس و مبنای روابط تجاری بین کشورها در دنیای امروز حول مفهوم مزیت نسبی5 شکل میگیرد. مزیت نسبی عبارت است از توانایی یک کشور در تولید و صدور کالایی با هزینه نسبی کمتر و قیمت ارزانتر. به این مفهوم که هر کشوری که در کالای خاصی مزیت نسبی دارد، در تولید و صادرات آن کالا تخصص پیدا خواهد کرد و در مقابل، کالاهایی را که در آنها مزیت نسبی ندارد از سایر کشورها وارد خواهد کرد تا نیاز تقاضاکنندگان را پاسخگو باشد.
حقیقت پشت پرده: واقع و عمل فراتر از آن چیزی است که نظریهپردازان اقتصادی و سیاسی ادعا میکنند. در عمل در جهان مدرن رابطهای یکسویه بین کشورهای بهاصطلاح پیشرفتۀ اقتصادی و کشورهای بهاصطلاح عقبمانده یا درحالتوسعه حاکم است. این اتفاق بهمثابه تقابل دو جریان کمفشار و پرفشار هوا است و روشن است که در فضای اقتصادی نیز همواره جریان از بخش بهاصطلاح پرفشار اقتصادی بهسوی بخش کمفشار اقتصادی برقرار خواهد شد. دلیل این امر را نیز میتوان در توان، سابقه، ظرفیت، فناوری بالا و درنتیجه هزینه پایین تولید در کنار کیفیت بالای کالا در کشورهای پیشرفته جستجو کرد. از طرفی برخلاف آنچه ادعا شده است روابط تجاری با کشورهای درحالتوسعه اغلب محدود به کالاهای مصرفی بوده و کالاهای واسطهای یا سرمایهای با احتیاط بسیار مورد مبادله واقع میشوند. حال این پرسش مطرح است که عرضۀ کالاهای مصرفی چه اثراتی را برای جوامع هدف به دنبال خواهد داشت؟
3. از طراحی جوامع مصرفی تا شروع وابستگی اقتصادی
شکلگیری جوامع مصرفگرا را میتوان در ادامۀ حقیقتی دانست که در بخش قبل ارائه شد. درگذشته افراد به تهیه کالاها و خدمات ضرور و درجه اول و بعد کالاهای غیر ضرور با اولویت و توان خرید خود پرداخته و در تهیه و تولید مایحتاج خود نقش داشتند امری که اندیشه رایج مردم به شمار میامد؛ اما برای پذیرش کالاهای مصرفی انبوه تولیدشده در کشورهای صنعتی تغییر این نوع نگرش به مصرف ضروری به نظر میرسید. مصرفگرایی با تغییر اندیشه مردم درباره مصرف پدید میآید. مصرفگرایی عبارت است از اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و داراییهای مادی. برخی مصرفگرایی را به معنای برابر دانستن خوشبختی شخصی با خرید داراییهای مادی و مصرف گرفتهاند. در پروسه مصرفگرایی، دنیای غرب از اخلاق تولیدی یا اخلاق پروتستانی به اخلاق مصرف روی آورد. درنتیجه غرب از جامعه تولیدی به جامعه مصرفی تبدیل و اصل در جامعه، حداکثر سازی مصرف و لذتگرایی شد. بعد از غرب، کشورهای توسعهنیافته نیز براثر تبلیغات و عوامل دیگر به جامعه مصرفی تبدیل شدند. مصرفگرایی نوین از اواخر قرن نوزدهم با شعار «بگذار مرزها آزاد باشند» شروع شد و در نیمه اول قرن بیستم به اوج خود رسید. مردم در این پارادایم به مصرف بهصورت امری که بر مبنای خواست آنها است نگاه میکنند و فقط بر مبنای رفع نیاز نیست. انان چیزهایی را میخرند که براثر تبلیغات از طریق فیلمها، مطبوعات، صداوسیما و شیوههای تبلیغاتی دیگر در ذهن نقش میبندد. در این خواست و تمنا، استطاعت و توان شخص در نظر گرفته نمیشود زیرا ملاک برای وی خواست است نه رفع نیاز (سیدی نیا، ۱۳۸۸ :۵). بهعبارتدیگر در دنیای مدرن مصرف، تبدیل به اسطورهای برای انسان امروز شده است تا از آن طریق، جویای خوشبختی موهوم خویش باشد. او با غرق کردن خود در ویترین متنوعی از اشیاء و مصرف پایانناپذیر آنها، خود را خوشبخت میانگارد (بودریار،۱۳۸۹ :۲۵).
تفاوتی که جامعه مصرفی با پیش از خود داشت این بود که قبلاً مصرف کالاهای فراوان ویژه طبقه ثروتمندان و مرفه بود اما در جامعه مصرفی، مصرف این کالاها برای مردم عادی نیز رواج یافت. البته در مصرف کالاها، کالاهای گرانقیمت و با کیفیت بالا ویژه ثروتمندان و کالاهای ارزانقیمت و با کیفیت پایینتر ویژه مردمان عادی بود. نظام سرمایهداری از رسانهها بهعنوان ابزاری برای آمادهسازی بسترهای فرهنگی و فکری مصرفگرایی بهره گرفته و قشرهای اندیشهور و متوسط را هدف خود قرار میدهد. برای تسریع در تبدیل جامعه به جامعه مصرفی، از سیاستهای برگزاری نمایشگاهها، تاسیس فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای، ورود و ظهور کالاهای مصرفی ارزانقیمت در حجم فراوان استفاده میشود (سیدی نیا، ۱۳۸۸ :۸).
تقاضای روزافزون چنین جوامعی برای کالاهای پررنگ و لعاب از یکسو و ناتوانی تولیدکنندگان داخلی برای تأمین این امیال و خواستهها از سوی دیگر، سوغاتی جز وابستگی اقتصادی به غولهای تجاری اقتصاد در حوزۀ کالاهای مصرفی را در پی نخواهد داشت. برندهای برجستهای که عمدتا در امریکا و چند کشور اروپایی متمرکزشده و روزبهروز بر تسلط و نفوذ انها در دنیا افزوده میشود. حال این پرسش مطرح خواهد شد که وابستگی اقتصادی به نظام سلطه در حوزه کالاهای مصرفی تا چه اندازه برای جوامع زیانبار خواهد بود؟
4. وابستگی اقتصادی مقدمهای بر وابستگی ایدئولوژیک
درک بهتر اثرات این وابستگی اقتصادی زمانی حاصل خواهد شد که ماهیت کالاهای مصرفی غربی بهخوبی شناختهشده باشد. ماهیت این کالاها را باید در مفهوم فناوریهای ایدئولوژیک6 جستجو کرد، بدین معنا که در فناوریهای غربی پیوستی از ایدئولوژی و یا به تعبیر اشناتر سبک زندگی7 غربی نهفته است. در باب اینکه سبک زندگی غربی چه مشکلاتی داشته و چه اثار زیانباری را برای جوامع مبتلا به آن به بار اورده قلمفرساییهای بسیاری شده است؛ اما باید دقت داشت که صادرات کالای مصرفی معین، درواقع صدور سبک زندگی خاص به شمار میرود. در دنیای مدرن نمیتوان هدف از صادرات را صرفا کسب منافع اقتصادی در نظر گرفت، چراکه در پس این صادرات، اهداف فرهنگی و استعماری وجود دارد. نظام سلطه با صادرات کالا و خدمات خود، فرهنگ، اندیشه و باورهای خود را صادر مینمایند. این کشورها همراه با صدور کالاها و خدمات، اهداف فرهنگی خود را دنبال میکنند؛ بنابراین صادرات میتواند غیر از مبنای اقتصادی مبنای فرهنگی نیز داشته باشد (سعادت، ۱۳۹۳: ۱۰).
صنایع فرهنگی در جهان امروز اهمیت استراتژیک داشته و کشورهایی که به این امر مهم پی بردهاند، بهخوبی از آن در راستای افزایش نفوذ اقتصادی و فرهنگی خود در جهان استفاده کردهاند. واقعیت این است که کشور ما زمینۀ مساعدی برای بهرهگیری از صنایع فرهنگی دارد.
سبک زندگی نهفته در کالاهای مصرفی غربی: سبک زندگی، یعنی انتخاب محصولات و میل به کالاهایی خاص که صرفا مربوط به درامدهای بالا یا پایین نیست. اگر سبک، قالب اصلی محتواهای بیانتهای هویت را فراهم میاورد، این مصرف است که موتور محرکۀ سبک را شکل میدهد. امریکا مهد تولید چنین موتور محرکهای است. به همین خاطر است که مردمان امریکایی، میتوانند به حسی از هویت، هدف، خلاقیت و درک نفس با خریدن چیزها دست یابند. باید دقت کرد که با انتخاب محصولات خاصی برخلاف دیگران، قضاوتمان دربارۀ ذائقه را اعمال میکنیم که از طریق آن ما معنای خودمان از طبقه، پیشینه و هویت فرهنگی و ازاینرو، ارتباط بین ذائقه، هویت و کنشهای روزمرۀ مصرف را مفصلبندی میکنیم؛ بنابراین انتخاب یک محصول خاص برخلاف دیگران، از قضاوت دربارۀ ذائقه و این نیز از پیشینۀ خانوادگی و شیوهای که اجتماعی شدهایم نشئت میگیرد؛ بنابراین، سبک زندگی اعمال قضاوتها دربارۀ ذائقه و انتخاب محصولات از سوی ما، به مکانیسمی برای بیان هویت تبدیلشده است. سبک زندگی رابطۀ محکمی با مصرف دارد. به همین خاطر –دستکم تا حدی- این تعریف پذیرفتهشده است که «ما از طریق آنچه میخریم، شناخته میشویم» (مرادی، ۱۳۹۴ : ۲). پوشاک غربی نمونهای تمامعیار برای نمایش سبک زندگی غربی است. درواقع هر خانواده با قرار دادن پوشاک غربی در سبد مصرفی خود، مجموعهای از ارزشهای دینی را کنار گذاشته و فرهنگ و ارزش غربی را با خود همراه کرده است.
مباحث ارائهشده این پرسش را مطرح میکند که ملل مختلف بهویژه جمهوری اسلامی ایران در برابر جریان نفوذ کالاهای مصرفی غرب چگونه عمل میکنند؟ در ادامه تلاش شده است تا پاسخ مناسبی به این سؤال داده شود.
5. ایران؛ تقابل با سرمایهداری صنعتی غرب
اثرگذاری اقتصاد امریکا در حوزه تعاملات بینالمللی بر اقتصاد سایر ملل، امری است که بر هیچ تحلیلگر سیاسی و اقتصادی پوشیده نیست. درواقع کمتر تحلیل اقتصادی در حوزه بینالملل را میتوان یافت که در آن بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به نقش این کشور در تعیین مناسبات بینالمللی اقتصادی اشاره نشده باشد. بهعنوان نمونه تسلط و سیطرۀ این کشور بر نهادهای اثرگذار بینالمللی که هرکدام به نحوی زاییدۀ اندیشۀ سرمایهداری هستند و درنهایت تزریق اندیشۀ سرمایهداری به دیگر کشورها از طریق این نهادها، به این نظام قدرت اعمالنفوذ و آنجام عکسالعمل در مواقع لزوم را بخشیده است.
ملل مختلف در قبال سیاستهای تجاری نظام سلطه به دودسته تقسیم میشوند. دسته اول به دلیل نزدیکی مبانی ایدئولوژیک با سرمایهداری رویکردی منفعلانه را اتخاذ کرده و بازارهای خود را به جولانگاه کالاهای مصرفی سرمایهداری بدل کردهاند. بسیاری از کشورهای عربی حوزه خلیجفارس در زمره این کشورها قرار میگیرند. در سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با تکیهبر مبانی دینی و الگوی بدیل اقتصاد مقاومتی در تلاش است تا با سلطۀ سرمایهداری و بهویژه سرمایهداری امریکایی در عالم مقابله کرده و ملتهای مظلوم عالم را نیز علیه این نظام ظالمانه بسیج سازد. این رویکرد در دهههای اخیر منجر به تلاش بیوقفه نظام سلطه برای مقابله با جریان انقلاب اسلامی شده است.
6. سرمایهداری صنعتی غرب؛ تقابل با ایران
با توجه به رویکرد تقابل فعالانه انقلاب اسلامی ایران با سیاستهای سلطهطلبانه نظام سرمایهداری، دشمنی نظام سلطه و تلاش برای به انحراف کشاندن جریان انقلاب امری دور از انتظار نخواهد بود. تا جایی که بهآسانی میتوان فهرست بلندی از دشمنیهای غرب با جمهوری اسلامی ایران تهیه کرد. حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، تحریک عراق به جنگ علیه ایران، انهدام هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران، سازماندهی، هدایت و پشتیبانی نیروهای ضدانقلاب، فضاسازی سیاسی و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران و درنهایت حصر اقتصادی و اقدامات تحریمی علیه ایران، تنها بخشی از شرارتهای دولت امریکا در قبال انقلاب اسلامی به شمار میروند؛ اما به نظر میرسد که پس از مذاکرات، امریکا و همپیمانانش رویکرد جدیدی را برای مقابله با انقلاب اسلامی در پیش گرفتهاند، رویکردی که از آن تعبیر به تحریم مثبت8 و نفوذ از طریق برقراری روابط تجاری بیشتر میشود.
طرفداران این نظریه معتقدند که تحریمها در کشورهای هدف مانند ایران باعث تثبیت بیشتر قدرت نخبههای سیاسی شده و موفقیتی در تغییر رفتار آن کشورها به دست نمیآورند. تغییر این روند، مستلزم تعامل بیشتر با تهران و ترغیب آن با چماقهای کمتر و هویجهای بیشتر یا به تعبیر دیوید بالوین استفاده از «تحریمهای مثبت» است که زمامداری اقتصادی و قدرت بازار نرم در شکل کمکهای خارجی، سرمایهگذاری، بازرگانی و انتقالهای فناوری را شامل میشود. این گروه در باب برجام معتقدند که: «برجام و رفع تحریم ناشی از آن اقدامی است که میتواند آرامآرام، باب همکاری میان ایران و غرب در مسائل مختلف منطقه را باز کند. کاهش تحریمها میتواند با گذر زمان، نتایج فزایندۀ مثبتی داشته باشد. عمل نمادین رفع تحریمها، صرفنظر از میزان دستاوردهای مالی به ایران این سیگنال را خواهد رساند که آمریکا، یک شریک مذاکرهای جدی، قابلاعتماد و قابلاتکا است و در سطح وسیعتر، برجام میتواند گامی مهم به سمت واردکردن ایران به جامعه جهانی و تقویت روابط آن با غرب باشد. این توافق، همین حالا دربها را به روی هیئتهای تجاری اروپا و امریکا باز کرده است و اینها پیوندهایی هستند که با کاهش تحریمها، تسریع و تقویت خواهند شد».
در کنار این تلاش غربیها در داخل کشور نیز آمار سالهای اخیر بر میزان وابستگی داخل به واردات کالای مصرفی از غرب دلالت دارد. آمارها نشان میدهد که واردات در فاصله سالهای ۹۲ و ۹۳ به نحوی صورت گرفته که ۲۵ درصد از مجموع کالاهای وارداتی به کشور را کالاهای مصرفی تشکیل میداد؛ این در حالی است که برخی کالاها را در زمره کالاهای غیرضروری معرفی و واردات آنها ممنوع شده بود. آمار کل واردات کالاهای مصرفی در سال ۹۳، ۱۳ میلیارد دلار بود درحالیکه کل واردات کشور در گمرکات ۵۳ میلیارد دلار به ثبت رسیده بود؛ ضمن اینکه حجم عمدهای از واردات کالاهای مصرفی را کالاهای اساسی تشکیل میداد.
7. راهبردهای پدافندی در تقابل با سرمایهداری صنعتی
با توجه به آنچه در بخشهای پیشین توضیح داده شد، ضرورت ارائه راهکارهایی برای مقابله با نفوذ دشمن بیشازپیش آشکار میگردد. پیش از ارائه هر راهکاری باید به یک نکته اساسی توجه کرد و آن نقش اثرگذار اقشار گوناگون مردم برای مقابله با نظام سلطه است. خوداگاهی افراد جامعه در قبال مفاهیم دینی و ملی باعث خواهد شد تا هرگز به مصرف کالاهای بیگانه مشتاق و حریص نباشند. تشخیص وجود این خوداگاهی زمانی خواهد بود که مردم همانگونه که نسبت به دستور کشف حجاب رضاخان واکنش نشان داده و ارزشهای دینی خود را درخطر دیدند، در همان سطح نسبت به مصرف کالای بیگانه حساس بوده و آن را یک هنجارشکنی در ارزشها به شمار بیاورند. با لحاظ این نکتۀ مهم، در ادامه ضمن اشاره به گروههای مسئول، به برخی از وظایف ایشان اشارهشده است.
مسئولان و قانونگذاران: ابتداییترین عکسالعملی که در مواجهۀ با این مسئله به ذهن میرسد، جدیت مسئولین اجرایی و نهادهای قانونگذار و برنامهریز برای جلوگیری از ورود کالاهای مصرفی به داخل کشور است. قانونگذار موظف است تا با طراحی ساختارهای دقیق قانونی در حوزه واردات کالا، راه ورود این کالاها به کشور را مسدود کرده و از سوی دیگر با حمایت قانونی از تولیدکننده داخلی، خلا به وجود امده در عرضۀ محصولات را پر کند. دولت نیز بهعنوان نهاد اجرایی وظیفه دارد تا با نظارت دقیق بر صدور مجوز و کاهش واردات کالا و همچنین حمایت ویژه از طرحهای بومی و تولیدکنندگان داخلی راه نفوذ دشمن به داخل کشور را مسدود سازد. روشن است که بستن مرزها به روی کالاهای مصرفی غربی امری زمانبر خواهد بود، لذا لازم است تا با تهیه پیوست فرهنگی در باب برخی از کالاها، اسیب برامده از انها به حداقل میزان ممکن برسد. در نقد این راهکار باید اشاره کرد که این راهکار تا حدی منفعلانه است، چراکه در اغلب موارد محدودیتها عمل نکرده و بهویژه در کالاهای مصرفی نرم (کالاهای فرهنگی) این راهکار تقریباً بیاثر خواهد بود.
نظام سرمایهداری از رسانهها بهعنوان ابزاری برای آمادهسازی بسترهای فرهنگی و فکری مصرفگرایی بهره گرفته و قشرهای اندیشهور و متوسط را هدف خود قرار میدهد. برای تسریع در تبدیل جامعه به جامعه مصرفی، از سیاستهای برگزاری نمایشگاهها، تاسیس فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای، ورود و ظهور کالاهای مصرفی ارزانقیمت در حجم فراوان استفاده میشود.
جامعه نخبگانی: ضعف راهکار قبل منجر به ارائه راهکاری بدیل و فعالانهتر برای مقابله با نفوذ اقتصادی دشمن خواهد شد. سرمایهگذاری بر صنایع فرهنگی9 در داخل کشور، اصلیترین مؤلفۀ این راهکار به شمار میرود. صنایع فرهنگی بهگونهای از صنعت اطلاق میشود که به خلق ایده، تولید، توزیع محصولات و خدماتی میپردازد که ماهیت فرهنگی داشته و مخاطب آنها جنبهها و ابعاد فرهنگی فرد و جامعه است و ازآنجاییکه تولید محصولات و خدمات فرهنگی بر خلاقیت، مهارت، دانش و استعداد تولیدکنندگان آن استوار است صنایع فرهنگی را صنایع خلاق نیز میگویند. در جهان امروز، صنایع فرهنگی سهم بسزایی در دسترسی افراد به اطلاعات، آموزش و فرهنگ و همچنین اشتغال زدایی داشته و همچنین نقش مهمی در ارائۀ تصویر فرهنگی یک کشور یا ملت و ایجاد جایگاه مناسب در اقتصاد بینالمللی ایفا میکنند.
بنابراین میبینیم که صنایع فرهنگی در جهان امروز اهمیت استراتژیک داشته و کشورهایی که به این امر مهم پی بردهاند، بهخوبی از آن در راستای افزایش نفوذ اقتصادی و فرهنگی خود در جهان استفاده کردهاند. واقعیت این است که کشور ما زمینۀ مساعدی برای بهرهگیری از صنایع فرهنگی دارد. بدین معنی که اسﺒاﺏ و لوازﻡ کار برای تولید و انتشار صنایع فرهنگی برای عرضه در داخل و خارﺝ از کشور فراهم است. اما این کار بدون طراﺣی برنامۀ استراتژیک ناممکن است. ما در کشور، قابلیتهای بسیاری برای توسعۀ این صنایع داریم. منابع انسانی کارآمد، منابع مالی و فرهنگ غنی مهمترین پایههای صنایع فرهنگی را تشکیل میدهند که ما از همۀ آنها برخورداریم. نخبگان، اعم از دانشگاهی و یا افراد برجسته صنایع مخاطب این راهکار قرار میگیرند. ذیل این راهکار نخبگان هر صنف موظف خواهند بود تا با توجه به مفاهیم و ارزشهای دینی و بهرهگیری از ظرفیتهای بومی کشور به طراحی و انتشار کالاهای مصرفی جایگزین نمونههای غربی بپردازند (کریمی، ۱۳۸۸ :۲). در این راستا میتوان به نمونههایی اشاره کرد که در مقایسه با دیگر تلاشها توفیق نسبی داشتهاند. نوشتافزار ایرانی-اسلامی ازجمله نمونههایی است که ضمن موفقیت، ظرفیت بدلشدن به الگویی موفق برای سایر صنایع را نیز دارا بوده و لازم است تا فرایند موفقیت آن بهدقت موردمطالعه قرار گیرد. این نمونه ضمن زنده کردن ارزشهای دینی و انقلابی در رقابت با نمونههای غربی موفق عمل کرده و سهم قابلتوجهی از بازار نوشتافزار را در اختیار گرفته است.
8. جمعبندی و نتیجهگیری
با توجه به تحلیل ارائهشده، تکاپوی امریکا و همپیمانانش برای افزایش روابط تجاری با ایران بیش از یک فعالیت سودمند اقتصادی بوده و نظام سلطه در تلاش است تا در ضمن صدور کالاهای مصرفی سخت و نرم خود به داخل کشور اهداف فرا اقتصادی خود را پیگیری کند. صدور کالاهای مصرفی درواقع امر همان صدور وابستگی اقتصادی و درنهایت صدور وابستگی فرهنگی و ایدئولوژیک به داخل مرزهای کشور است. استحاله فرهنگی که بارها از سوی مقام معظم رهبری بهعنوان یکی از جدیترین تهدیدات از سوی دشمن در شرایط کنونی مطرحشده است، ازجمله اثار شوم توفیق این طرح نظام سلطه در کشور خواهد بود. در این میان هوشیاری احاد ملت در مصرف تولیدات غربی، اصلیترین تکلیف و راهکاری است که برای مقابلۀ با دشمن بر دوش تکتک افراد جامعه نهاده شده است. قانونگذاران، مسئولین و نخبگان جامعه گروههایی هستند که در گام بعدی موظفاند با دقت و حساسیت به مقابله با نفوذ دشمن از طریق کالاهای مصرفی بپردازند.
منابع
سعادت، رحمان، نقدهایی بر نظریات مزیتی تجارت بینالملل، دو فصلنامه مطالعات تحول در علوم انسانی، سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان ۱۳۹۳
بودریار، ژان، ترجمه پیروز ایزدی، جامعه مصرفی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۸۹
سیدی نیا، سید اکبر، مصرف و مصرفگرایی از منظر اسلام و جامعهشناسی اقتصادی، فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی، سال نهم، شماره ۳۴، تابستان ۱۳۸۸
کریمی، غلامرضا، نقش صنایع فرهنگی در هویتبخشی به امت اسلامی، کتاب ماه، شماره ۲۳، ۱۳۸۸
مرادی، علیرضا، از پرسهزن اروپایی تا مصرفکنندۀ امریکایی، نشریه سوره، شماره شانزدهم
کرامتی، محمد، نیمقرن شرارت؛ (نگاهی به اقدامات خصمانه امریکا علیه ایران)، فصلنامه رواق اندیشه، شماره ۲۵، ۱۳۸۸
http://www.mehrnews.com /news/2948831/
http://jahannews.com/vdci5pa5yt1awv2.cbct.html ▪
پی نوشت
1. Free trade
2. Mutual benefit
3. مراد از کالای مصرفی نرم در این نوشتار همان کالای فرهنگی است.
4. Industrial Capitalism
5. Comparative advantage
6. Ideological technologies
7. lifestyle
8. Positive sanction
9. Cultural industries
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 13، آذر ماه 1394، صص38-41