تکنیک‌های جنگ روانی دشمن در سیاه‌نمایی اقتصاد انقلاب اسلامی

ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می‏شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند تااز این طریق اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.


محسن عزیزی ابرقوئی| دکتری روانشناسی
1396/1/7
تعداد بازدید:
«انقلاب اسلامی» یکی از مهم‏ترین رخدادهای قرن بیستم بود که در کشور ما رخ داد و ساختار سیاسی کشور را دگرگون کرد. نظام سلطنتی و پادشاهی، جای خود را به یک نظام ارزشی-مردمی یا مردم‏سالاری دینی داد. دست ‏آوردهای فراوانی در نتیجۀ انقلاب اسلامی در ایران و حتی منطقه و جهان حاصل شد. گرچه طبیعتاً نقاط ضعفی هم وجود دارد که باید در جهت برطرف کردن‌شان تلاش شود، اما مسئله‏ای که در این مطلب در پی بررسی آن هستیم این است که چرا با مشاهدۀ یک یا چند نقطه ضعف (کوچک یا بزرگ)، بعضاً کلّ نظام از سوی برخی افراد زیرسؤال می‏ رود؟ پیش از این سؤال باید پرسید که اساساً چرا تخریب و سیاه‏نمایی چهره کشور و انقلاب و برخی مسئولین، در دستور کار قرار می ‏گیرد و چه کسانی با چه اهدافی این رویه را دنبال می‏ کنند؟

1. خوش‌بینی، بدبینی یا واقع‌بینی؟

تخریب و سیاه‏نمایی وضع موجود و ایجاد ناامیدی نسبت به آینده کشور از جمله اهداف بنیادین دشمنان در «جنگ روانی» یا «جنگ نرم» است. مفهوم جنگ نرم در مقابل جنگ سخت است و تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد. برخی آن‏را «استفاده طراحی‏شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه‏هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود» می‏دانند. همچنین گفته‏شده که جنگ نرم «استفاده دقیق و طراحی‏شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی‏طرف یا گروه‏های دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد». در تعریفی دیگر نیز بیان شده که جنگ روانی «توانایی شکل‏دهی ترجیحات دیگران» است. بنابراین جنگ نرم را می‏توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه‏ای دانست که جامعه هدف را نشانه گرفته و سعی دارد بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا‏ ‏دارد.

2. اهداف سیاه‌نمایی و تخریب

جنگ نرم شاید امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم‏هزینه‏ترین و درعین‏حال خطرناک‏ترین و پیچیده‏ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است. جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می‌کند، عزم و اراده ملت را از بین می‏برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست‏های نظام را تضعیف می‏کند. فروپاشی روانی یک ملت می‏تواند مقدمه‏ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه کشور مهاجم می‏تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر ارزش‏های آن را می‏پذیرند، از آن تبعیت می‏کنند، تحت تأثیر پیشرفت آن قرار می‏گیرند و درنتیجه خواهان پیروی از آن می‏شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می‏شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. این نوع از جنگ برای خود اهدافی دارد که می‏توان برخی از آنها را اینگونه برشمرد:

ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می‏ شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.

۱. استحاله فرهنگی در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع‏ رسانی هدفمند و کنترل‏ شده.

۲. استحاله سیاسی به منظور ناکارآمد جلوه‏دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه‏نمایی ارکان آن نظام.

۳. ایجاد رعب و وحشت از مسائلی همچون فقر، جنگ یا قدرت خارجی سرکوب‏گر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جوّ بی‏اعتمادی و ناامنی روانی.

۴. اختلاف‏ افکنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام‏های نظامی و سیاسی کشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی کشور.

۵. ترویج روحیه یاس و ناامیدی به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت‏های کشور.

۶. بی‏تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.

۷. کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه‏های مختلف نظامی و امنیتی.

۸. ایجاد اختلاف در سامانه‏های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.

۹. تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه‏پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جوسازی از راه پخش شب‏نامه‌ها و ...

۱۰. تقویت نارضایتی‏ های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری که در مواقع حساس این نارضایتی‏ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.

۱۱. تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل‏های نادرست و اغراق‏آمیز.

3. تاکتیک‌های سیاه‌نمایی و تخریب

جنگ نرم، از تاکتیک‏های متنوعی سود می‏جوید که به برخی از آنها که در ارتباط با سیاه‏نمایی و تخریب نیز هستند، اشاره می‏شود:

۱. برچسب ‏زدن

بر اساس این تاکتیک، رسانه‏ها، واژه‏های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند.

۲. شایعه

شایعه در فضایی تولید می‏شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان‏پذیر نباشد. البته گاه حتی زمانی که اطلاعات کافی وجود دارد نیز شایعه تولید می‏شود و معمولاً دو عامل «اهمیت» و «ابهام» موضوع در تولید شایعات تعیین‏کننده هستند.

۳. کلی‏ گویی

محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه‏های غربی مصادره و در جامعه منتشر می‏شود، مورد کنکاش قرار نمی‏گیرد. تولیدات رسانه‏های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملؤ از مفاهیمی مانند جهانی‏شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. این‌ها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه‏ای مشخص به‏کار گرفته می‏شوند.

۴. دروغ بزرگ

این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتا برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می‏گیرد.

۵. پاره ‏حقیقت‏ گویی

گاهی خبر یا سخنی مطرح می‏شود که از نظر منبع و محتوای پیام، مجموعه‏ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد.

۶. انسانیت ‏زدایی و اهریمن‏ سازی

محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه‏های غربی مصادره و در جامعه منتشر می‏ شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه‏ های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملؤ از مفاهیمی مانند جهانی‏ شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. این‌ها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه‏ ای مشخص به‏ کار گرفته می‏ شوند.

یکی از موثرترین شیوه‏های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم یا سخت)، «انسانیت‏زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می‏توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.

۷. ارائه پیشگویی ‏های فاجعه ‏آمیز

در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه‏های جنگ روانی (از جمله کلی‏گویی، پاره حقیقت‏گویی، اهریمن‏سازی و ...) به ارائه پیشگویی‏های مصیبت‏بار می‏پردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.

۸. قطره‏ چکانی

در تاکتیک قطره‏چکانی، اطلاعات و اخبار در زمان‏های گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نامنظم در اختیار مخاطب قرار می‏گیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.

۹. حذف و سانسور

در این تاکتیک سعی می‏شود فضایی مناسب برای سایر تاکتیک‏های جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهم‌تر از آن ابهام می‏پردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.

۱۰. جاذبه ‏های جنسی

استفاده از غریزۀ جنسی از تاکتیک‏های مهم مورد استفاده رسانه‏های غربی است به طوری که می توان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامه های رسانه‏های غربی از این جاذبه در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعال‏ترین بخش جامعه هستند، بهره می‏گیرند.

۱۱. ماساژ پیام

در ماساژ پیام، از انواع تاکتیک‏های گوناگون (حذف، کلی‏گویی، پاره حقیقت گویی، زمان بندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده می شود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند. در واقع در این روش، پیام با انواع تاکتیک‏ها ماساژ داده می‏شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.

۱۲. ایجاد تفرقه و تضاد

در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمی ‏توان یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک‌ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت‏ زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می ‏کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می ‏شوند.

ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می‏شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می‌کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده می‌شود.

۱۳. ترور شخصیت

در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمی‏توان یا نباید فردی را ترور فیزیکی کرد، با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک‌ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت‏زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می‏کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می‏شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامی نیز با استفاده از این تاکتیک و بهره‏گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ‏های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن‏همراه پخش می‏شود به ترور‏شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجّه و معتبر در نزد مردم می‏پردازند.

۱۴. تکرار

برای زنده نگه‏داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی می‏کنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.

۱۵. توسل به ترس و ایجاد رعب

در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آن‌ها استفاده می‏شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القا می‏کنند که خطرات و صدمه‏های احتمالی فراوانی بر سر راه آنان وجود دارد و ازاین‌طریق، آینده‏ای مبهم و توأم با مشکلات و مصائب را برای افراد ترسیم می‏کنند.

۱۶. مبالغه

مبالغه یکی از روش‏هایی است که با اغراق کردن و بزرگ‏نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده می‏کنند. غربی‏ها همواره با انعکاس مبالغه‏آمیز دست‏آوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامی‏های کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.

۱۷. مغالطه

تفکر انتقادی (که از آن با عنوان سنجشگرانه اندیشی نیز یاد می‌شود) اندیشیدن سنجش‏گرانه بر مضمون حرف‏هایی است که می‌شنویم و می‌خوانیم و بررسی دقیق استدلال‏ هایی است که آن حرف‏ ها به کمک آن استدلال‌ها خود را استوار جلوه می‌دهند. به‏ طور مثال زمانی که یک پایگاه خبری، درباره فردی اطلاعاتی ارائه می‏ کند، ذهن نقاد به ‏دنبال شواهد مدعا می‏ گردد و بررسی می‏ کند که چقدر این اسناد و مدارک قابل اطمینان هستند، یا اینکه این پایگاه خبری با چه مقاصدی باید دست به ارائه این اطلاعات بزند و ... . اما یک ذهن زودباور، بدون بررسی شواهد و مدارک، ممکن است صرفا پذیرای مطلب باشد.

مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه، شخص یا محصول ارائه دهد. متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان می دانند. این روش، انتخاب استدلال‏ها یا شواهدی است که یک نظر را تأیید می‏کند و نیز چشم‌پوشی از استدلال‌ها یا شواهدی که آن نظر را تأیید نمی‏کند.

۱۸. ادعا به ‏جای واقعیت

رسانه‌های خبری برای دست‏یابی به اهداف موردنظر خود گاهی ادعاهایی علیه افراد، گروه‏های مختلف و رسانه‌های رقیب مطرح می‌کنند و آنان را مجبور به پاسخگویی می نمایند.

۱۹. استفاده از عاطفه گیرندگان پیام

در این روش تلاش می‌شود تعابیری در خبر مورد استفاده قرار گیرد که به‏کارگیری آنان احساس عاطفی مخاطبان را به طور ساختگی تحریف و تهییج کند . کلماتی نظیر تبعیض، ظلم به زنان، فشار برکودکان، شکنجه، بازجویی، توطئه، خفقان، نسل‌سوزی، دولت‌ستیزی، قانون‌ستیزی، فجایع بشری و مانند آن می‌تواند احساسات یک مخاطب را برانگیخته نماید.

4. تاثیرگذاری تخریب و سیاه‌نمایی

گرچه دشمن از تاکتیک‏های بسیار پیچیده و متنوعی استفاده می‏کند، اما این تاکتیک‏ها بر همه اثرات یکسانی بر جای نمی‏گذارند. باید بررسی کنیم و ببینیم که چه کسانی بیشتر در معرض تاثیرپذیری از این قبیل اقدامات هستند و خواسته یا ناخواسته درگیر تاکتیک‏های دشمن می‏شوند. به‏طور مثال همین‏که نقطه‏ضعفی از نظام و کشور بیان شد(چه درست و چه نادرست) برخی این نقطه‏ضعف را بسیار بزرگ جلوه داده و آن را به کلّ مجموعه تعمیم می‏دهند و حتی به انتشار و پخش آن(که امروزه بسیار راحت و سریع هم شده است) مبادرت می‏ورزند. برخی عوامل و انگیزه‏ها که به‏نظر می‏رسد در رابطه با تاثیرپذیری برخی افراد نسبت به تخریب‏ها علیه کشور مؤثر است، و نیز برخی افراد که آمادگی بیشتری را برای پذیرش این نوع سیاه‏نمایی‏ها دارند، در ادامه معرفی می‏شود:

۱. زودباوری و بهره ‏نبردن از تفکّر نقادانه

تفکر انتقادی یعنی درست اندیشیدن در تلاش برای یافتن آگاهی قابل اعتماد در جهان. این روش شامل فرایندهای ذهنی تشخیص، تحلیل و ارزیابی داده‌ها است. فردی که انتقادی می‌اندیشد قادر است پرسش‌های مناسب بپرسد و اطلاعات مربوط را جمع‌آوری کند. سپس با خلاقیات آن‌ها را دسته‌بندی کرده و با منطق استدلال کند؛ و در پایان به یک نتیجه قابل اطمینان درباره مسئله برسد. تفکر انتقادی (که از آن با عنوان سنجشگرانه اندیشی نیز یاد می‌شود) اندیشیدن سنجش‏گرانه بر مضمون حرف‏هایی است که می‌شنویم و می‌خوانیم و بررسی دقیق استدلال‏هایی است که آن حرف‏ها به کمک آن استدلال‌ها خود را استوار جلوه می‌دهند. به‏طور مثال زمانی که یک پایگاه خبری، درباره فردی اطلاعاتی ارائه می‏کند، ذهن نقاد به‏دنبال شواهد مدعا می‏گردد و بررسی می‏کند که چقدر این اسناد و مدارک قابل اطمینان هستند، یا اینکه این پایگاه خبری با چه مقاصدی باید دست به ارائه این اطلاعات بزند و ... . اما یک ذهن زودباور، بدون بررسی شواهد و مدارک، ممکن است صرفا پذیرای مطلب باشد.

۲. محتویات ذهنی مخاطب

بسیاری از تخریب‏ ها با زبان طنز انجام می‏ شود و این یکی از قدیمی‏ ترین شیوه‏ های سیاه ‏نمایی است که پیام همراه با هیجان ارائه می ‏شود. از آنجایی که پخش پیام‌های طنزآمیز در شبکه‏ های اجتماعی معمولاً با واکنش‏ های اعضای گروه(از قبیل شکلک ‏های لبخند و لایک و ...) همراه می‏ شود و این واکنش ‏ها تقویت‏ کننده هستند، برخی افراد به ‏محض دریافت چنین پیام‏ هایی(بدون درنظر گرفتن آثار مخرب آن‌ها) اقدام به انتشارشان می‏ نمایند.

برخی روانشناسان بیان می‏کنند که افراد با مجموعه بزرگی از اندیشه‏های قبلی، وارد موقعیت‏های یادگیری جدید می‏شوند و موادی که به آنها ارائه می‏شود، بر حسب این اندیشه‏ها تفسیر می‏گردد. حتما برای شما هم آشناست که در جمعی نشسته باشید و یک خبر یکسان، واکنش‏هاو برداشت‏های متفاوتی را در افراد شکل بدهد. از یک جمله ممکن است دو نفر برداشت کاملا متفاوتی داشته باشند و شاید نزدیک‏ترین برداشت هر فرد دلخواه‏ترین برداشت ممکن برای او باشد. فردی که در ذهنش شکل گرفته که فلان کشور یا فلان فرد «بد» است، هر خبر یا اطلاعی را که مطابق با این ذهنیت دریافت کند، راحت‏تر می‏پذیرد.

۳. بدبینی و برخی خطاهای شناختی

روانشناسان برخی خطاهای شناختی را در افراد مورد بررسی قرار داده‏اند که می‏تواند منجر به احساسات نامطلوب و افکار نادرست در آنها شود. یکی از این خطاهای شناختی«بی‏توجهی به امر مثبت» نام دارد. افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و ارزش‌مندانه به جنبه‏های مثبت زندگی خود یا دیگران ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود یا دیگران بی‏اهمیت جلوه می‏دهند و با بی‏ارزش‌شمردن تجربه‏های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. از دیگر انواع خطاهای شناختی «تفکر همه یا هیچ» است. در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است . فرد یک رفتار، فکر، موفقیت، پدیده یا موضوع را کلا سفید یا سیاه می‏بیند. هر چیز کمتر از کامل، شکست بی‏چون و چراست. بنابراین برای این افراد، خطاها و نقاط ضعف کوچک، به‏معنای شکست کامل است. «بدبینی» هم از صفاتی است که می‏تواند زمینه‏ساز پذیرش تخریب‏ها و سیاه‏نمایی‏های دشمنان باشد. خصیصه افراد بدبین، شکاک‏بودن و بی‌اعتمادی دائم به افراد است.

۴. بمباران اطلاعاتی

گاهی عامل تخریب‏کننده آن‌قدر اطلاعات پراکنده پخش می‏کند که فرد فرصت پیدا نمی‏کند آن‌ها را بررسی کند. معمولاً برخی از این اطلاعات صحیح و بیشترشان غلط است. در چنین شرایطی، ذهن مخاطبین احتمالا آمادگی پذیرش مواردی را که در موردشان اطلاعات چندانی در دست نیست، بیشتر دارند.

۵. انگیزه همرنگی با جماعت یا ترس از ابراز عقیده

برخی افراد با اینکه در دل آشکارا مخالف برخی اظهارنظرها هستند، اما به‏دلیل ترس ازدست دادن وجهه و محبوبیت خود در میان جمع، یا عدم‏اطمینان از اینکه واکنش‏شان چه پیامدهایی در پی دارد، خود را به بی‏تفاوتی می‏زنند و عکس العملی نشان نمی‏دهند.

۶. تمایل افراد به دریافت تقویت و استفاده از زبان طنز

بسیاری از تخریب‏ها با زبان طنز انجام می‏شود و این یکی از قدیمی‏ترین شیوه‏های سیاه‏نمایی است که پیام همراه با هیجان ارائه می‏شود. از آنجایی که پخش پیام‌های طنزآمیز در شبکه‏های اجتماعی معمولاً با واکنش‏های اعضای گروه (از قبیل شکلک‏های لبخند و لایک و ...) همراه می‏شود و این واکنش‏ها تقویت‏کننده هستند، برخی افراد به‏محض دریافت چنین پیام‏هایی(بدون درنظر گرفتن آثار مخرب آن‌ها) اقدام به انتشارشان می‏نمایند.

۷. ارائه پیام در حدّ آستانه تحریک

گاهی عامل تخریب ‏کننده آن‌قدر اطلاعات پراکنده را پخش می‏ کند، که فرد فرصت پیدا نمی‏ کند آن‌ها را بررسی نماید. معمولاً برخی از این اطلاعات صحیح و بیشترشان غلط است. در چنین شرایطی، ذهن مخاطبین احتمالا آمادگی پذیرش مواردی را که درموردشان اطلاعات چندانی در دست نیست، بیشتر دارند.

یکی از روش‏هایی که در روانشناسی بسیار کاربرد دارد، ارائه پیام‏ها به حدی است که منجر به واکنش مخاطب نمی‏شود. تدریجا سطح تحریکی پیام افزایش می‏یابد. به‏طور مثال تصور کنید پدری که با فرستادن دختر خود به مدرسه غیرانتفاعی مخالف است. اگر مستقیماً به او بگویند که دختر را به مدرسه غیرانتفاعی بفرستد، احتمالاً مخالفت خواهد کرد؛ اما اگر معایب مدرسه فعلی دختر به او گفته شود و همچنین مزایای مدرسه غیرانتفاعی(بدون اشاره به اینکه دختر را به آنجا بفرستد) کم‏کم زمینه لازم برای فرستادن دختر فراهم می‏شود و ذهن پدر آماده پذیرش می‏گردد. در زمان سیاه‏نمایی و تخریب نیز، از این تکنیک بهره برده می‏شود و پیام‏های ابتدایی در سطحی ارائه می‏شود که منجر به واکنش مخاطب نمی‏شود و کم‏کم پیام‏های بعدی بیان می‏گردد. می‏توان این روش را با واکسینه‌کردن مقایسه کرد.

۸. درماندگی آموخته شده

برخی افراد در نتیجه اتفاقاتی که در زندگی برای‌شان پیش آمده، احساس «درماندگی» می‏کنند. مثلا کسانی که بارها تلاش کرده‏اند، اما به نتیجه نرسیده‏اند، تدریجاً ممکن است دست از تلاش بکشند. این افراد تلاش را با نتیجه مرتبط نمی‏دانند. برخی افراد در ابتدا و زمانی که برای اولین بار با پیام‏های حاکی از تخریب مواجه شده‏اند، سعی ‏کرده‏اند در این باره با دیگران صحبت کنند، اما زمانی که متوجه شده‏اند این صحبت‏ها برایشان نتیجه‏بخش نبوده، دست از این‏کار کشیده‏ اند.

به هر حال، علل و عامل گوناگونی دست به دست هم می‏دهند که سیاه‏نمایی و تخریب جامعه و افراد توسط دشمن، گاهی مؤثر واقع می‏شود و افراد جامعه با مشاهده پاره‏ای نقاط ضعف، آن‌ها را به کل جامعه تعمیم می‏دهند، اما پیشنهاد کلی این است که افراد سعی کنند با دیدی متفکّرانه پیام‏ها را دریافت کنند و درباره آنها بیندیشند. رهبر انقلاب اسلامی بارها در سخنرانی‏های خود به بیان نقاط قوت و ضعف کشور و انقلاب پرداخته‏اند و روشن کرده‏اند که اهداف انقلاب و کشور کاملا مشخص و معین است و گرچه بسیاری از اهداف محقق شده و برخی نیز نسبتاً محقق شده‏اند، اما هنور راه درازی در پیش است و نقاط ضعفی وجود دارد که باید برطرف شده و نقاط قوت حفظ و تقویت شوند تا به اهداف مدّنظر نزدیک‏تر شویم. به‏نظر می‏رسد که واقع‏بینی در دیدن نقاط قوت و ضعف و امیدورای به آینده و تلاش در جهت رسیدن به اهداف بلند کشور و انقلاب اسلامی، راه‏گشا خواهد بود. ▪

--------------------------

پدافند اقتصادی، ش 15، بهمن ماه 1394، صص 15-18


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.